سناریو
#سناریو
وقتی ساعت دو شب از کمپانی میای خونه و پاهات داره میلرزه و آسیب دیده و خیلی درد داری ( عضو هشتمهههه)
نامجون: از دستت عصبانی بود چون تا ازن وقت شب نیومده بودی و جواب تلفنشو نمیدادی ، داشت تو دلش برنامه میریخت که چه طوری دعوات کنه که در خونه باز شد و اومدی تو
ا.ت: س..سلام ( صورت قرمز ( از درد))
نامجون: تو تا الان ک....... ( حالتو میبینه و سریع میاد سمتت )
نامجون : ا.ت ... ا.ت چی شده؟؟؟ چرا این طوری شدی؟؟( نگران )
جین: وقتی با اون حال میبینتت سریع میاد سمتت و کمک میکنه که بیای و روی مبل بشینی *
( جلوی پات زانو میزنه ) چیشده ؟؟؟ ( نگران)
یونگی: عصبی از دیر اومدت ، با صدای در با چشم های قرمز که بخاطر عصبانیت بود میاد که ، چشمای خیستو میبینه، سریع نگران میشه و میاد روبه روت* : ا.ت .. چی شده؟؟؟ چرا پاهات میلرزه ؟؟؟ چرا گریه می کنی؟؟؟
ا.ت: پ..پاهام درد میکنه ..... ( گریه و بغض )
یونگی: بلندت میکنه و می بره میزارم روی تختت و دلیل حالتو ازت می پرسه
جیهوپ : این بچه تا حالتو می بینه ، سریع می برتت بیمارستان د بعدا بخاطر دیر کردنت دعوات می کنه
جیمین و تهیونگ:
تهیونگ: اوووووففففف ابن دختر کجاست ؟؟؟ چرا جواب تلفنشو نمیده
جیمین: بلایی سرش نیومده با... ( در خونه باز میشه و وارد میشی )
جیمین: حالتو که می بینه سریع بغلت میکنه و می زارتت روی مبل*
تهیونگ: میره و سریع برات آب می یاره
جیمین: چی شده ؟؟؟ چرا داری می لرزی ؟؟؟( نگران)
ا.ت : پاهام درد میکنه( بغض )
تهیونگ: میخوای ببریمت بیمارستان؟؟
ا.ت: سرشو تکون میده* : یه مسکن بدید کافیه ، مشکل جدی نیست
جونگکوک: ايشون پا میشه میاد کمپانی چون دیر کردی *
میاد تو اتاقت که می بینه سزت رو میزه و صدای هق هق مياد *
جونگکوک: ا.ت؟؟؟(گیج)
ا.ت: سرشو میاره بالا* جونگکوکاااا( گریه )
جونگکوک: میاد بغلت میکنه * جونم ، چیشده خوشگلم؟؟؟
ا.ت: احساس می کنم استخون پام داره تیکه تیکه میشه(گریه)
جونگکوک: می برتت بیمارستان*
*نظراتتون رو بهم بگید 😘*
وقتی ساعت دو شب از کمپانی میای خونه و پاهات داره میلرزه و آسیب دیده و خیلی درد داری ( عضو هشتمهههه)
نامجون: از دستت عصبانی بود چون تا ازن وقت شب نیومده بودی و جواب تلفنشو نمیدادی ، داشت تو دلش برنامه میریخت که چه طوری دعوات کنه که در خونه باز شد و اومدی تو
ا.ت: س..سلام ( صورت قرمز ( از درد))
نامجون: تو تا الان ک....... ( حالتو میبینه و سریع میاد سمتت )
نامجون : ا.ت ... ا.ت چی شده؟؟؟ چرا این طوری شدی؟؟( نگران )
جین: وقتی با اون حال میبینتت سریع میاد سمتت و کمک میکنه که بیای و روی مبل بشینی *
( جلوی پات زانو میزنه ) چیشده ؟؟؟ ( نگران)
یونگی: عصبی از دیر اومدت ، با صدای در با چشم های قرمز که بخاطر عصبانیت بود میاد که ، چشمای خیستو میبینه، سریع نگران میشه و میاد روبه روت* : ا.ت .. چی شده؟؟؟ چرا پاهات میلرزه ؟؟؟ چرا گریه می کنی؟؟؟
ا.ت: پ..پاهام درد میکنه ..... ( گریه و بغض )
یونگی: بلندت میکنه و می بره میزارم روی تختت و دلیل حالتو ازت می پرسه
جیهوپ : این بچه تا حالتو می بینه ، سریع می برتت بیمارستان د بعدا بخاطر دیر کردنت دعوات می کنه
جیمین و تهیونگ:
تهیونگ: اوووووففففف ابن دختر کجاست ؟؟؟ چرا جواب تلفنشو نمیده
جیمین: بلایی سرش نیومده با... ( در خونه باز میشه و وارد میشی )
جیمین: حالتو که می بینه سریع بغلت میکنه و می زارتت روی مبل*
تهیونگ: میره و سریع برات آب می یاره
جیمین: چی شده ؟؟؟ چرا داری می لرزی ؟؟؟( نگران)
ا.ت : پاهام درد میکنه( بغض )
تهیونگ: میخوای ببریمت بیمارستان؟؟
ا.ت: سرشو تکون میده* : یه مسکن بدید کافیه ، مشکل جدی نیست
جونگکوک: ايشون پا میشه میاد کمپانی چون دیر کردی *
میاد تو اتاقت که می بینه سزت رو میزه و صدای هق هق مياد *
جونگکوک: ا.ت؟؟؟(گیج)
ا.ت: سرشو میاره بالا* جونگکوکاااا( گریه )
جونگکوک: میاد بغلت میکنه * جونم ، چیشده خوشگلم؟؟؟
ا.ت: احساس می کنم استخون پام داره تیکه تیکه میشه(گریه)
جونگکوک: می برتت بیمارستان*
*نظراتتون رو بهم بگید 😘*
۱۶.۰k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.