کپی ممنوع
《پارت دو》معلمم گفت:(نه،برای چی میخوای بری بیرون؟) باز اصرار کردم ولی اجازه نداد برای بار بعد اصرار کردم و برای بار سوم جواب داد:(برای چی میخوای بری بیرون؟) بعد باز اجازه گرفتم و تبدیل به همون موجود آتشین شدم کلاس قرمز شد و همه ترسیده بودند رزیتا تعجب کرده بود معلمم پشت تخته قایم شده بود و پاهاش رو توی دستش گرفته بود و سرش رو روی پاش گذاشته بود و گریه میکرد م و غش کردم با برانکارد من رو به بیمارستان بردند بیهوش بودم دکتر به معلم و همکلاسیهام گفت:( نباید چیزی راجع به اتفاقی که افتاده بهش بگید احتمالاً وقتی بیدار شه زیاد چیزی یادش نمیاد)..........
۱.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.