فیک تهیونگ ( اعذاب عشق)پارت۲۰
از زبان ا/ت
لعنت بهتون لعنت به همتون خون دستم به لباسام خورده بود جینا وارد اتاق شد وقتی منو اونجوری دید جیغ خفیفی کشید و گفت : خاک تو سرم چیشده ا/ت چرا اینجوری شدی
گفتم : همش تقصیر اون جی یون اون زنیکه رو زنده نمیزارم میخواستم راستی راستی برم دنبال جی یون و حسابش رو برسم جینا بغلم کرد و گفت : نرو آروم باش خب؟ به خودت مُسَلَت باش
مثل بچه ها گریه میکردم انگار جینا مادرم بود و من داشتم شکایت همکلاسی هام که اذیتم میکردن رو به اون میگفتم کاش واقعا هم مامانم زنده بود و نمیزاشت این اتفاقات بیوفته..
در همین حین جونگ هیون پشت جینا ظاهر شد با دیدنم گفت : چیشده چرا داری گریه میکنی ؟
جینا معنا دار بهش نگاه کرد که جونگ هیون گفت : دیگه تحملم تموم شده من اون عوضی رو میکشم
سریع از اتاق خارج شد داره میره سر وقت تهیونگ با اون حالم بدو بدو رفتم دنبالش هی پشت سرش اسمش رو صدا میزدم که وایسته اما انگار نه انگار.
رسید به اتاق پدر تهیونگ دستش رو گذاشت روی دستگیره که دستش رو گرفتم و گفتم : جونگ هیون لطفاً
گفت : ا/ت نمیتونم اون تورو اعذاب میده من فقط نگاش کنم
در رو باز کرد و هجوم برد سمت تهیونگ میسا داد کشید من بی حس شده بودم فقط صدا ها رو میشنیدم صدای جی یون و میسا صدای جینا
اتاق دوره سرم میچرخید چشمام برای یه لحظه سیاه شد جلوشون...جینا اسمم رو داد زد و همه متوجه منی که کنار وایستاده بودم شدن تعادل بدنم رو از دست دادم تهیونگ اومد سمتم که جونگ هیون براید استایل بغلم کرد چشمام رو بستم فقط صدا ها رو میشنیدم.
جونگ هیون گفت : به اون زن عموت بگو دست از سر این دختر برداره ازش دور باشید
لعنت بهتون لعنت به همتون خون دستم به لباسام خورده بود جینا وارد اتاق شد وقتی منو اونجوری دید جیغ خفیفی کشید و گفت : خاک تو سرم چیشده ا/ت چرا اینجوری شدی
گفتم : همش تقصیر اون جی یون اون زنیکه رو زنده نمیزارم میخواستم راستی راستی برم دنبال جی یون و حسابش رو برسم جینا بغلم کرد و گفت : نرو آروم باش خب؟ به خودت مُسَلَت باش
مثل بچه ها گریه میکردم انگار جینا مادرم بود و من داشتم شکایت همکلاسی هام که اذیتم میکردن رو به اون میگفتم کاش واقعا هم مامانم زنده بود و نمیزاشت این اتفاقات بیوفته..
در همین حین جونگ هیون پشت جینا ظاهر شد با دیدنم گفت : چیشده چرا داری گریه میکنی ؟
جینا معنا دار بهش نگاه کرد که جونگ هیون گفت : دیگه تحملم تموم شده من اون عوضی رو میکشم
سریع از اتاق خارج شد داره میره سر وقت تهیونگ با اون حالم بدو بدو رفتم دنبالش هی پشت سرش اسمش رو صدا میزدم که وایسته اما انگار نه انگار.
رسید به اتاق پدر تهیونگ دستش رو گذاشت روی دستگیره که دستش رو گرفتم و گفتم : جونگ هیون لطفاً
گفت : ا/ت نمیتونم اون تورو اعذاب میده من فقط نگاش کنم
در رو باز کرد و هجوم برد سمت تهیونگ میسا داد کشید من بی حس شده بودم فقط صدا ها رو میشنیدم صدای جی یون و میسا صدای جینا
اتاق دوره سرم میچرخید چشمام برای یه لحظه سیاه شد جلوشون...جینا اسمم رو داد زد و همه متوجه منی که کنار وایستاده بودم شدن تعادل بدنم رو از دست دادم تهیونگ اومد سمتم که جونگ هیون براید استایل بغلم کرد چشمام رو بستم فقط صدا ها رو میشنیدم.
جونگ هیون گفت : به اون زن عموت بگو دست از سر این دختر برداره ازش دور باشید
۱۳۵.۶k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.