pt 7
کشیدم بالا تو بغلش گرفتم تهیونگ:وقتی بخوای بزنی میزنی کوک:واسه چی زدیشش من نزدم تو زدی تهیونگ:چه فرقی میکنه قراره در آخرش پیش جناب کیم بره دیگه کوک:ببند دهنتو من:او او اوپا ت ت تهیونگ لبخندی زد و رفت تو خونه کوک:جیهو چشماتو نبند باشه من:همیشه دوست دارم بانی بیهوش شدم
از زبون جونگ کوک
بیهوش شد من:جیهو نه جیهو غلط کردم چشماتو باز کن هرکاری بگی میکنم چشاتو باز کن جیهو تو رو خدا بغلش کردم سریع بردمش بیمارستان دکترا بردنش اتاق عمل رفتم بیرون داد بلندی زدم من:دارم با خودم چیکار میکنم لعنت به من اون همه قول اون همه عشق جیهو این وسط چیکارس آخه رفتم تو
از زبون خودم
چشمامو باز کردم تو بیمارستان بودم چرا باید زنده باشم دیدم جونگ کوک کنارمه و سرش پایینه هنوزم وقتی گریه هاشو میدیدم ته دلم خالی میشد من:جونگ کوک سرشو آورد بالا کوک:جیهو قشنگم حالت خوبه سرمو برگردوندم تا نگاش نکنم کوک:نمیخوای نگام کنی میشه منو ببخشی من:نمیبخشمت کوک:مگه نگفتی دوسم داری جیهو من مجبور بودم وضعیت خودمو دیدم گفتم من که نمی تونم با اون مقدار پول خوشحالت کنم منم گفتم با اینکار پول در بیارم از این حرفش عصبی شدم من:چییی تو فکر کردی من تو رو واسه پول میخوام عوضی منو چجوری شناختی تو هان اینجوری پول در بیاری؟ با دزدیدن دخترایه مردمممم آرههه کوک:آروم باش جیهو جیهو من الان مجبورم قول دادم واسه رئیسم دخترایه خوشگل رو ببرم تو پول در بیارم من:تو اگه یزره به فکر من بودی کنارم میموندی گریه کردم سرمو برگردوندم کوک:هنوزم مثل نی نی کوچولوها گریه میکنی من:گمشو اومد بغلم کرد گونمو بوسید کوک:چیکار میتونم بکنم من:گندیه تو زدی من باید جمعش کنم
از زبون جونگ کوک
بیهوش شد من:جیهو نه جیهو غلط کردم چشماتو باز کن هرکاری بگی میکنم چشاتو باز کن جیهو تو رو خدا بغلش کردم سریع بردمش بیمارستان دکترا بردنش اتاق عمل رفتم بیرون داد بلندی زدم من:دارم با خودم چیکار میکنم لعنت به من اون همه قول اون همه عشق جیهو این وسط چیکارس آخه رفتم تو
از زبون خودم
چشمامو باز کردم تو بیمارستان بودم چرا باید زنده باشم دیدم جونگ کوک کنارمه و سرش پایینه هنوزم وقتی گریه هاشو میدیدم ته دلم خالی میشد من:جونگ کوک سرشو آورد بالا کوک:جیهو قشنگم حالت خوبه سرمو برگردوندم تا نگاش نکنم کوک:نمیخوای نگام کنی میشه منو ببخشی من:نمیبخشمت کوک:مگه نگفتی دوسم داری جیهو من مجبور بودم وضعیت خودمو دیدم گفتم من که نمی تونم با اون مقدار پول خوشحالت کنم منم گفتم با اینکار پول در بیارم از این حرفش عصبی شدم من:چییی تو فکر کردی من تو رو واسه پول میخوام عوضی منو چجوری شناختی تو هان اینجوری پول در بیاری؟ با دزدیدن دخترایه مردمممم آرههه کوک:آروم باش جیهو جیهو من الان مجبورم قول دادم واسه رئیسم دخترایه خوشگل رو ببرم تو پول در بیارم من:تو اگه یزره به فکر من بودی کنارم میموندی گریه کردم سرمو برگردوندم کوک:هنوزم مثل نی نی کوچولوها گریه میکنی من:گمشو اومد بغلم کرد گونمو بوسید کوک:چیکار میتونم بکنم من:گندیه تو زدی من باید جمعش کنم
۵۴.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.