غـریـبــه مـن ───※ ·❆· ※─── p : ادامه پارت ³⁹
جونگکوک زودتر از خواب بیدار میشه ا/ت و کنار خودش میبینه و با یاد اینکه لباس نداره لبخند شیطانی میزنه و میخواد پتو رو برداره ولی خجالت میکشه و اینکارو نمیکنه(خجالت؟؟) لباسای ا/ت روی صندلی میبینه و فکر بهتری به ذهنش میرسه لباسشو تو کمد خودش قایم میکنه بعد از چند دقیقه ا/ت بیدار میشه و پتو رو دور خودش میپیچه
_تو هنوز اینجایی
+صبح بخیر
_صبح بخیر
+باید جایی میرفتم
_نه
با پتوی دورش پا میشه تا لباسشو برداره
_کجاس..همینجا گذاشتمش...تو ندیدی
+چیو
_لباسم همونی که دیشب تنم بود
+حالا بیا بشین بعدا دنبالش میگردیم
_ای بابا من گذاشتمش رو صندلی...باید همینجاها باشه
+آخه با اون پتو میتونی را بری
_چه ربطی داره..خب تو پاشو کمک کن
+لابد یه جای دیگه گذاشتی یادت نمیاد
+اون پتو رو ول کن اینجا که کسی نیست
_چرا یه پسر منحرف جلوم نشسته
+به من میگی کَس؟ (میره جلو میخواد پتو رو ازش جدا کنع)
+اصلا لازم نیست لباس بپوشی اینجوری زخمتم زودتر خوب میشه
_فکر میکردم فقط من هیزم...
_وسایلم کجاس
+پایینه
ا/ت میره پایین و لباس بر میداره
+میخوای کمکت کنم
_تو اینجا چیکار میکنی
+ا/ت منظورت از اینکه فکر میردم فقط من هیزم چی بود؟
_منظور؟ خب....منظور خاصی نداشتم
+فقط من؟ یعنی...
_من اینو نگفتم
+چرا همینو گفتی
_اشتباه شنیدی من گفتم فکر نمیکردم هیز باشی
+ایشش نمیخواد خودتو به اون راه بزنی من که منظورتو فهمیدم
کوک میره جلو و با لبخند منحرفانه ش
+یعنی تو در مورد من هیزی؟ منو دید میزدی....اعتراف کن
ا/ت وقتی کوک و با اون لبخندش میبینه که هی میاد نزدیکتر دست و پاشو گم میکنه
_چیه مگه من دل ندارم.......ت..تو امروز همش میای نزدیک منو خفت کنی
+خب میخواستی عاشقت نشم
_خودت فهمیدی چی گفتی(خنده)
کوک یه دفعه ای تغییر قیافه میده میره نزدیکتر
+تو باید یکم خجالت و بزاری کنار
بعدم دست ا/ت رو میگیره و میزاره رو سینش و شروع میکنه به بوسیدنش
بعد از چند دقیقه
+لبات...
_خیلی خوبه...لبات خیلی نرم و خوشمزس حس خوبی به آدم میده
و بعدم با خجالت آرام و بی صدا از آن مکان دور میشود
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #جین #یونگی #جیهوپ #نامجون #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #Teahyung #Jimin #Namjoon #Jin #J_Hope #Suga #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
این همه ازم انتقاد کردین هعببب💔 ببخشید دیگه😕
ولی وضع لایکا اینه؟...
_تو هنوز اینجایی
+صبح بخیر
_صبح بخیر
+باید جایی میرفتم
_نه
با پتوی دورش پا میشه تا لباسشو برداره
_کجاس..همینجا گذاشتمش...تو ندیدی
+چیو
_لباسم همونی که دیشب تنم بود
+حالا بیا بشین بعدا دنبالش میگردیم
_ای بابا من گذاشتمش رو صندلی...باید همینجاها باشه
+آخه با اون پتو میتونی را بری
_چه ربطی داره..خب تو پاشو کمک کن
+لابد یه جای دیگه گذاشتی یادت نمیاد
+اون پتو رو ول کن اینجا که کسی نیست
_چرا یه پسر منحرف جلوم نشسته
+به من میگی کَس؟ (میره جلو میخواد پتو رو ازش جدا کنع)
+اصلا لازم نیست لباس بپوشی اینجوری زخمتم زودتر خوب میشه
_فکر میکردم فقط من هیزم...
_وسایلم کجاس
+پایینه
ا/ت میره پایین و لباس بر میداره
+میخوای کمکت کنم
_تو اینجا چیکار میکنی
+ا/ت منظورت از اینکه فکر میردم فقط من هیزم چی بود؟
_منظور؟ خب....منظور خاصی نداشتم
+فقط من؟ یعنی...
_من اینو نگفتم
+چرا همینو گفتی
_اشتباه شنیدی من گفتم فکر نمیکردم هیز باشی
+ایشش نمیخواد خودتو به اون راه بزنی من که منظورتو فهمیدم
کوک میره جلو و با لبخند منحرفانه ش
+یعنی تو در مورد من هیزی؟ منو دید میزدی....اعتراف کن
ا/ت وقتی کوک و با اون لبخندش میبینه که هی میاد نزدیکتر دست و پاشو گم میکنه
_چیه مگه من دل ندارم.......ت..تو امروز همش میای نزدیک منو خفت کنی
+خب میخواستی عاشقت نشم
_خودت فهمیدی چی گفتی(خنده)
کوک یه دفعه ای تغییر قیافه میده میره نزدیکتر
+تو باید یکم خجالت و بزاری کنار
بعدم دست ا/ت رو میگیره و میزاره رو سینش و شروع میکنه به بوسیدنش
بعد از چند دقیقه
+لبات...
_خیلی خوبه...لبات خیلی نرم و خوشمزس حس خوبی به آدم میده
و بعدم با خجالت آرام و بی صدا از آن مکان دور میشود
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #جین #یونگی #جیهوپ #نامجون #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #Teahyung #Jimin #Namjoon #Jin #J_Hope #Suga #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
این همه ازم انتقاد کردین هعببب💔 ببخشید دیگه😕
ولی وضع لایکا اینه؟...
۲۸.۹k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.