رفتم تو حیاط که اون کای نچسب سرو کلش پیدا شد
رفتم تو حیاط که اون کای نچسب سرو کلش پیدا شد
کای. بابت اون کارت دوست دخترم شو
ا.ت. پففف برو بابا کی دوست دختر تو میشه
کای. همع
ا.ت. ایشش
کای. یا دوست دخترم میشی یا اذیتت میکنم
ا.ت. اگه بگم اره بابا یونگی دعوام میکنه ولی اون از کجا میخواد بفهمه، باشه
کای. خب مبارک باشه دوست دختره قشنگم
ا.ت. خوبه که اون منگلا نیست
کای. قهقه بلند
ا.ت. چرا میخندی
کای. جکسون و لوکا رو میگی؟
ا.ت. اره همون خنگولا
کای. بهشون گفتم مزاحم منو دوست دخترم نشن
ا.ت. ایششش
پرش زمانی به زنگ اخر همه تو حیاط بودیم که کای اومد پیشم و خم شد و گونم رو بوسید
کای. بای(رفت)
ا.ت. ایشش پسره نچسب
منتظره بابا یونگی بودم ذوق داشتم تا اینکه اومد رفتم و سریع پریدم تو بقلش
ا.ت. سلام بابایی(ذوق)
شوگا. سلام ا.ت امروز چطور بود؟
ا.ت. خوب بود
شوگا. باشه بیا بریم
ا.ت. بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم و رسیدیم به عمارت رفتم داخل
شوگا. ا.ت کتاباتو بیار
ا.ت. بابا خستم
شوگا. گفتم کتاباتو بیار(داد)
ا.ت. چشم
رفتم کتابامو اوردم و نشونش دادم
شوگا. افرین
ا.ت. فردا امتحان ریاضی داریم پففف اول مدرسه امتحان میگیرن
شوگا. قر قر نکن باید بخونی
الان ازت سوال میپرسم .
کلی ازم سوال پرسید همه رو درست جواب دادم به جز اخری رو
شوگا. چرا درساتو نمیخونی هاااا(عربده)
یهو یه سیلی محکم بهم زد بغض داشت گلوم رو پاره میکرد
ا.ت. اما...
شوگا. اما چون چرا چی نداره از این کلمه ۲۰ بار مینویسی تا دستات تاول بزنع برو گمشو تو اتاقت نبینمت(داد)
ا.ت. چشم
کتابامو بردم تو اتاقم و تا میتونستم نوشتم دیگه دستام توان نداشتن قطره های اشکم دونه دونه رو دفترم میریخت که یهو بعد از چند دقیقه بابام اومد تو اتاق
شوگا. نوشتی؟
ا.ت. دارم مینویسم
یهو اومد و منو بلند کرد از سرجام و بقلم کرد
شوگا. معذرت میخوام
ا.ت. اشکالی نداره بابا بلاخره شما پدرمین و حق دارین اینکارو کنین
شوگا. باشه اشکاتو پاک کن بیا شام بخور
ا.ت. چشم
رفتم و سره میز نشستم و داشتم شام میخوردم که گفت
شوگا. بیا اینجا بشین
رفتم رو پاش نشستم و گفتم
ا.ت. بابا چرا باید رو پات بشینم
شوگا. چون دوست دارم
ا.ت. اهان
شامم رو خوردم و رفتم مسولک زدم و رفتم تو اتاقم
شوگا ویو. رفتم رو تختم دراز کشیدم پففف بدون اون خوابم نمیبره رفتم تو اتاقش و دیدم داره گریه میکنه
شوگا. چته ؟
ا.ت. بابا من بدون تو خوابم نمیبره
شوگا. باشه بیا پیشه من بخواب
بقلش کردم و بردمش رو تخت خودم و خوابیدم...
و....
کای. بابت اون کارت دوست دخترم شو
ا.ت. پففف برو بابا کی دوست دختر تو میشه
کای. همع
ا.ت. ایشش
کای. یا دوست دخترم میشی یا اذیتت میکنم
ا.ت. اگه بگم اره بابا یونگی دعوام میکنه ولی اون از کجا میخواد بفهمه، باشه
کای. خب مبارک باشه دوست دختره قشنگم
ا.ت. خوبه که اون منگلا نیست
کای. قهقه بلند
ا.ت. چرا میخندی
کای. جکسون و لوکا رو میگی؟
ا.ت. اره همون خنگولا
کای. بهشون گفتم مزاحم منو دوست دخترم نشن
ا.ت. ایششش
پرش زمانی به زنگ اخر همه تو حیاط بودیم که کای اومد پیشم و خم شد و گونم رو بوسید
کای. بای(رفت)
ا.ت. ایشش پسره نچسب
منتظره بابا یونگی بودم ذوق داشتم تا اینکه اومد رفتم و سریع پریدم تو بقلش
ا.ت. سلام بابایی(ذوق)
شوگا. سلام ا.ت امروز چطور بود؟
ا.ت. خوب بود
شوگا. باشه بیا بریم
ا.ت. بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم و رسیدیم به عمارت رفتم داخل
شوگا. ا.ت کتاباتو بیار
ا.ت. بابا خستم
شوگا. گفتم کتاباتو بیار(داد)
ا.ت. چشم
رفتم کتابامو اوردم و نشونش دادم
شوگا. افرین
ا.ت. فردا امتحان ریاضی داریم پففف اول مدرسه امتحان میگیرن
شوگا. قر قر نکن باید بخونی
الان ازت سوال میپرسم .
کلی ازم سوال پرسید همه رو درست جواب دادم به جز اخری رو
شوگا. چرا درساتو نمیخونی هاااا(عربده)
یهو یه سیلی محکم بهم زد بغض داشت گلوم رو پاره میکرد
ا.ت. اما...
شوگا. اما چون چرا چی نداره از این کلمه ۲۰ بار مینویسی تا دستات تاول بزنع برو گمشو تو اتاقت نبینمت(داد)
ا.ت. چشم
کتابامو بردم تو اتاقم و تا میتونستم نوشتم دیگه دستام توان نداشتن قطره های اشکم دونه دونه رو دفترم میریخت که یهو بعد از چند دقیقه بابام اومد تو اتاق
شوگا. نوشتی؟
ا.ت. دارم مینویسم
یهو اومد و منو بلند کرد از سرجام و بقلم کرد
شوگا. معذرت میخوام
ا.ت. اشکالی نداره بابا بلاخره شما پدرمین و حق دارین اینکارو کنین
شوگا. باشه اشکاتو پاک کن بیا شام بخور
ا.ت. چشم
رفتم و سره میز نشستم و داشتم شام میخوردم که گفت
شوگا. بیا اینجا بشین
رفتم رو پاش نشستم و گفتم
ا.ت. بابا چرا باید رو پات بشینم
شوگا. چون دوست دارم
ا.ت. اهان
شامم رو خوردم و رفتم مسولک زدم و رفتم تو اتاقم
شوگا ویو. رفتم رو تختم دراز کشیدم پففف بدون اون خوابم نمیبره رفتم تو اتاقش و دیدم داره گریه میکنه
شوگا. چته ؟
ا.ت. بابا من بدون تو خوابم نمیبره
شوگا. باشه بیا پیشه من بخواب
بقلش کردم و بردمش رو تخت خودم و خوابیدم...
و....
۳.۵k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.