پارت چهارم💗⭐️
ات ویو *
در باز شد اون ..
تهیونگ بود که مارو تو اون وضعیت دید
تهیونگ:اینجا چه خبره؟
ات: او..اون جور که تو فکر میکنی نیس
تهیونگ :اگه میخواین از این کارا انجام بدید پاشین برین خونتون
سونگهون :اصن به تو چه
تهیونگ چی گفتی ؟
سونگهون :گفتم به تو چه دوس دارم بغلش میکنم گوه خوری؟( آیی بیشعور😑)
تهیونگ: ههه کاری نکن کاری کنم ندونی چیکار کردم هااا (ها😐)
سونگهون: اصن خودت فهميدی چیگفتی
ات :اههه بسه دیگ برین بخوابین
سونگهون :خب توعم بیا بغل من
ات: هوفف باشه
سونگهون :یاح یاح
تهیونگ: شما هم با این لوس بازی هاتون
تهیونگ رفت رو تخت و سونگهون و من هم خوابیدیم
تهیونگ ویو *
دیشب اصن نتونستم بخوابم برای این که روح ات رو بگیرم باید اون رو عاشق خودم کنم ولی اون سونگهون عوضی نمیذاره اول باید از شر اون خلاص شم
ات ویو *
صبح از خواب بیدار شدم سونگهون و تهیونگ هنوز خواب بودن رفتم مسواک زدم و موهام رو شونه کردم و یه لباس گوگولی پوشیدم[ عکسش رو میزارم ]
سونگهون و تهیونگ هم بیدار شدن
سونگهون :صبح بخیر
ات: صبح توهم بخیر
تهیونگ: صبح بخیر
سونگهون: صبح توهم بخیر
تهیونگ: با تو نبودم
سونگهون پس با کی بودی ؟
تهیونگ :با ات
سونگهون: اهاا اصن به چپم
ات :اههه بسه صبح توهم بخیر تهیونگ
سونگهون :خب دیگ از این قضیه بکشین بیرون
سونگهون: راستی ات چقدر خوشگل شدی
تهیونگ: راست میگه
سونگهون رو به تهیونگ: (نگاه مرموزانه )
تهیونگ: خو چیه قشنگ شده
ات: امم مرسی از هردوتون
ات: دیگ حاضر شین بریم
سونگهون: کجا باید لباس عوض کنیم ؟
ات همینجا
سونگهون :همینجا ؟
ات :آره
سونگهون :توهم اینجا عوض کردی ؟
ات :ار..آره خب
سونگهون: نباید اینجا عوض کنی اگه اون یواشکی دیدت بزنه چی [عصبی]
تهیونگ: حرف دهنت رو بفهم مرتیکه اونی که هوله تویی نه من
ات :اصن من گوه خوردم دیگ میرم تو حموم عوض میکنم ولی خب چرا عصبی میشی
سونگهون :ببخشید دیگه اینجوری حرف نمیزنم
ات :اشکالی نداره
بچها لباس هاشون رو عوض کردن و منم رفتم بیرون تا یه هوایی بخورم که ......
ادامه دارد...
لایک یادتون نره گوگولی هام💗⭐️
لباس ات هم اسلاید بعدی عه💗🫴⭐️
در باز شد اون ..
تهیونگ بود که مارو تو اون وضعیت دید
تهیونگ:اینجا چه خبره؟
ات: او..اون جور که تو فکر میکنی نیس
تهیونگ :اگه میخواین از این کارا انجام بدید پاشین برین خونتون
سونگهون :اصن به تو چه
تهیونگ چی گفتی ؟
سونگهون :گفتم به تو چه دوس دارم بغلش میکنم گوه خوری؟( آیی بیشعور😑)
تهیونگ: ههه کاری نکن کاری کنم ندونی چیکار کردم هااا (ها😐)
سونگهون: اصن خودت فهميدی چیگفتی
ات :اههه بسه دیگ برین بخوابین
سونگهون :خب توعم بیا بغل من
ات: هوفف باشه
سونگهون :یاح یاح
تهیونگ: شما هم با این لوس بازی هاتون
تهیونگ رفت رو تخت و سونگهون و من هم خوابیدیم
تهیونگ ویو *
دیشب اصن نتونستم بخوابم برای این که روح ات رو بگیرم باید اون رو عاشق خودم کنم ولی اون سونگهون عوضی نمیذاره اول باید از شر اون خلاص شم
ات ویو *
صبح از خواب بیدار شدم سونگهون و تهیونگ هنوز خواب بودن رفتم مسواک زدم و موهام رو شونه کردم و یه لباس گوگولی پوشیدم[ عکسش رو میزارم ]
سونگهون و تهیونگ هم بیدار شدن
سونگهون :صبح بخیر
ات: صبح توهم بخیر
تهیونگ: صبح بخیر
سونگهون: صبح توهم بخیر
تهیونگ: با تو نبودم
سونگهون پس با کی بودی ؟
تهیونگ :با ات
سونگهون: اهاا اصن به چپم
ات :اههه بسه صبح توهم بخیر تهیونگ
سونگهون :خب دیگ از این قضیه بکشین بیرون
سونگهون: راستی ات چقدر خوشگل شدی
تهیونگ: راست میگه
سونگهون رو به تهیونگ: (نگاه مرموزانه )
تهیونگ: خو چیه قشنگ شده
ات: امم مرسی از هردوتون
ات: دیگ حاضر شین بریم
سونگهون: کجا باید لباس عوض کنیم ؟
ات همینجا
سونگهون :همینجا ؟
ات :آره
سونگهون :توهم اینجا عوض کردی ؟
ات :ار..آره خب
سونگهون: نباید اینجا عوض کنی اگه اون یواشکی دیدت بزنه چی [عصبی]
تهیونگ: حرف دهنت رو بفهم مرتیکه اونی که هوله تویی نه من
ات :اصن من گوه خوردم دیگ میرم تو حموم عوض میکنم ولی خب چرا عصبی میشی
سونگهون :ببخشید دیگه اینجوری حرف نمیزنم
ات :اشکالی نداره
بچها لباس هاشون رو عوض کردن و منم رفتم بیرون تا یه هوایی بخورم که ......
ادامه دارد...
لایک یادتون نره گوگولی هام💗⭐️
لباس ات هم اسلاید بعدی عه💗🫴⭐️
۱.۵k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.