DOCTORS OF GONGILL🥼part 64
_ باید شکمشو باز کنیم!
چشم تمام پرستار ها و مامور های اورژانس گرد شد.
+ نمیتونی این کارو بکنی!
جی هیون در حالی که پارچه ی ابی رنگی را برمیداشت تا برای باز کردن شکم مرد اماده شود
گفت: اگه االن اقدام نکنیم از خونریزی زیاد میمیره.
+ اما تو یه انترنی. هیچی نمیدونی!
جی هیون رو به پرستار داد زد: حداقل بزار تالشمو بکنم!
پرستار که قاطعیت جی هیون را دید ارام مچش را رها کرد.
جی هیون پنبه ای را به ماده ی قرمزی اغشته کرد و روی شکم مرد کشید. چاقوی جراحی را
برداشت و مشغول باز کردن شکمش شد. بدون این که چشمش را از روی کار بردارد، پرسید:
فشار خون؟!
+ داره کمتر میشه!
جی هیون سرعتش را بیشتر کرد. باید رگی را که میله به ان برخورد کرده بود را پیدا میکرد
تا خونریزی را قطع کند. دستش را داخل شکم مرد فرو برد و دنبال رگ مورد نظرش گشت.
+ فشار خون خیلی پایینه!
جی هیون به حرف پرستار توجهی نکرد و سعی کرد با ظرافت، بدون اسیب زدن به اعضای
دیگر، رگ را پیدا کند.
+ انترن! داری میکشیش؟!
جی هیون با لمس رگ مورد نظرش لبخند زد و گفت: پیداش کردم. سوزن بخیه بهم بدید!
کسی سوزن بخیه به همراه نخ مخصوصش را به دستش داد و جی هیون شروع کرد به بستن
رگ.
یکی از پرستار ها که نگاهش به دستگاه بود گفت: خونریزی داره کم میشه!
_ خوبه!
یکی به سمت جمعیت دور جی هیون دوید و داد زد: دکتر مین اماده ی عمل هستن!
جی هیون بدون این که دستش را بردارد داد زد: تختو به اتاق عمل ببرید.
+ نمیخوای دستتو برداری؟!
_ نمیتونم! رگ بسته شده اما اگه حرکت کنه دوباره باز میشه.
+ اما...
_ فقط ببریدش!
پرستار ها بدون مطعلی تخت را به سمت اتاق عمل بردند. از کنار پرستار ها و دکتر های
دیگر رد میشدند و به نگاه های خیره شان به سمت رزیدنتی که دستش داخل شکم بیمار بود،
اهمیت نمیدادند.
وقتی به اتاق عمل رسیدند، یونگی با چشم های گرد به جی هیون خیره شد. اما وقتی وضعیت
را سنجید ترجیح داد بعد از در اوردن دست جی هیون از شکم ان مرد، سواالتش را بپرسد.
یونگی مجبور شد با حضور جی هیون در ان موقعیت، عمل را انجام دهد. وقتی رگ مرد بسته
شد و میله را در اوردند، جی هیون میتوانست برود.
در اتاق عمل باز شد و جی هیون کشان کشان خودش را بیرون کشاند. اما طاقت نیاورد و همان
جا کنار دیوار روی زمین افتاد. دست ها و روپوشش خونی بود و به شدت خوابش میامد. قلبش
هنوز تند میزد و ارام نگرفته بود. چشم هایش گرم شدند و میخواست همان جا بخوابد که در باز
چشم تمام پرستار ها و مامور های اورژانس گرد شد.
+ نمیتونی این کارو بکنی!
جی هیون در حالی که پارچه ی ابی رنگی را برمیداشت تا برای باز کردن شکم مرد اماده شود
گفت: اگه االن اقدام نکنیم از خونریزی زیاد میمیره.
+ اما تو یه انترنی. هیچی نمیدونی!
جی هیون رو به پرستار داد زد: حداقل بزار تالشمو بکنم!
پرستار که قاطعیت جی هیون را دید ارام مچش را رها کرد.
جی هیون پنبه ای را به ماده ی قرمزی اغشته کرد و روی شکم مرد کشید. چاقوی جراحی را
برداشت و مشغول باز کردن شکمش شد. بدون این که چشمش را از روی کار بردارد، پرسید:
فشار خون؟!
+ داره کمتر میشه!
جی هیون سرعتش را بیشتر کرد. باید رگی را که میله به ان برخورد کرده بود را پیدا میکرد
تا خونریزی را قطع کند. دستش را داخل شکم مرد فرو برد و دنبال رگ مورد نظرش گشت.
+ فشار خون خیلی پایینه!
جی هیون به حرف پرستار توجهی نکرد و سعی کرد با ظرافت، بدون اسیب زدن به اعضای
دیگر، رگ را پیدا کند.
+ انترن! داری میکشیش؟!
جی هیون با لمس رگ مورد نظرش لبخند زد و گفت: پیداش کردم. سوزن بخیه بهم بدید!
کسی سوزن بخیه به همراه نخ مخصوصش را به دستش داد و جی هیون شروع کرد به بستن
رگ.
یکی از پرستار ها که نگاهش به دستگاه بود گفت: خونریزی داره کم میشه!
_ خوبه!
یکی به سمت جمعیت دور جی هیون دوید و داد زد: دکتر مین اماده ی عمل هستن!
جی هیون بدون این که دستش را بردارد داد زد: تختو به اتاق عمل ببرید.
+ نمیخوای دستتو برداری؟!
_ نمیتونم! رگ بسته شده اما اگه حرکت کنه دوباره باز میشه.
+ اما...
_ فقط ببریدش!
پرستار ها بدون مطعلی تخت را به سمت اتاق عمل بردند. از کنار پرستار ها و دکتر های
دیگر رد میشدند و به نگاه های خیره شان به سمت رزیدنتی که دستش داخل شکم بیمار بود،
اهمیت نمیدادند.
وقتی به اتاق عمل رسیدند، یونگی با چشم های گرد به جی هیون خیره شد. اما وقتی وضعیت
را سنجید ترجیح داد بعد از در اوردن دست جی هیون از شکم ان مرد، سواالتش را بپرسد.
یونگی مجبور شد با حضور جی هیون در ان موقعیت، عمل را انجام دهد. وقتی رگ مرد بسته
شد و میله را در اوردند، جی هیون میتوانست برود.
در اتاق عمل باز شد و جی هیون کشان کشان خودش را بیرون کشاند. اما طاقت نیاورد و همان
جا کنار دیوار روی زمین افتاد. دست ها و روپوشش خونی بود و به شدت خوابش میامد. قلبش
هنوز تند میزد و ارام نگرفته بود. چشم هایش گرم شدند و میخواست همان جا بخوابد که در باز
۱۸.۳k
۰۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.