گروگان عشق
پارت 41
.
.
.
فردا
+توی اتاق بودم تهیونگ و مادر هم رفته بودن بیرون نمیدونم برای چی.. در باز شد تهیونگ اومد داخل گفت خب خب ببینم حالتون چطوره بانو لبخند گفتم خوبم جناب گفتم معلومه تا من هستم بایدم خوب باشی لبخند
-رفتم لباسامو عوض کردم دراز کشیدم گفت رفتین بیرون برای چی گفتم مامانم گفت بریم یه چندتا دارو بخریم برات گفت من دارو نمیخورم گفتم باید بخوری گفت نمیخورم گفتم مگه با توعه گفت نه با توعه گفت معلومه با من گفت اونوقت شما چیکاره ای
+اومد سمت بعد رفت بالای سرم و منو بین بدنش اسیر کرد گفت من هم شوهرتم. هم پدر بچمون لبخند گفتم ولی من دارو نمیخورم گفت میبینیم گفتم اره میبینیم در زدن تهیونگ گفت کیه کوک بود گفت بیاین ناهار گفت باشه از روم بلند شد بعد دستمو کشیدم که اومد بالا گفت این بحث اینجا تموم نمیشه گفتم بله رفتیم پایین
3 ساعت بعد
+حوصلم سر رفته بود داشتیم فلیم میدیدیم بعد از اینکه فیلم تموم شد تهیونگ گفت اممم ماوی یه لحظه بیا بریم توی اتاق جنا گفت اووو برای چی لبخند گفت منحرف بلندشدم رفتیم بالا گفت ماوی میشه بریم دکتر گفتم چی شده حالت بده گفت نه برای بچه میگم میخوام بدونم چند روزته گفتم خب باشه رفتیم داخل اتاق لباس پوشیدیم
20 مین بعد
+رسیدیم بیمارستان رفتیم داخل بعد 3 مین نوبتمون شد رفتیم داخل اتاق
5 مین بعد
+دکتر معاینه ام کرد بعد تهیونگ گفت دکتر بچم چند ماهشه دکتر گفت اندازه جنین ... بعد به عکس خیره شد گفت بله .. اندازه دقیقا هم اندازه ی جنین یک ماهس
.
.
.
فردا
+توی اتاق بودم تهیونگ و مادر هم رفته بودن بیرون نمیدونم برای چی.. در باز شد تهیونگ اومد داخل گفت خب خب ببینم حالتون چطوره بانو لبخند گفتم خوبم جناب گفتم معلومه تا من هستم بایدم خوب باشی لبخند
-رفتم لباسامو عوض کردم دراز کشیدم گفت رفتین بیرون برای چی گفتم مامانم گفت بریم یه چندتا دارو بخریم برات گفت من دارو نمیخورم گفتم باید بخوری گفت نمیخورم گفتم مگه با توعه گفت نه با توعه گفت معلومه با من گفت اونوقت شما چیکاره ای
+اومد سمت بعد رفت بالای سرم و منو بین بدنش اسیر کرد گفت من هم شوهرتم. هم پدر بچمون لبخند گفتم ولی من دارو نمیخورم گفت میبینیم گفتم اره میبینیم در زدن تهیونگ گفت کیه کوک بود گفت بیاین ناهار گفت باشه از روم بلند شد بعد دستمو کشیدم که اومد بالا گفت این بحث اینجا تموم نمیشه گفتم بله رفتیم پایین
3 ساعت بعد
+حوصلم سر رفته بود داشتیم فلیم میدیدیم بعد از اینکه فیلم تموم شد تهیونگ گفت اممم ماوی یه لحظه بیا بریم توی اتاق جنا گفت اووو برای چی لبخند گفت منحرف بلندشدم رفتیم بالا گفت ماوی میشه بریم دکتر گفتم چی شده حالت بده گفت نه برای بچه میگم میخوام بدونم چند روزته گفتم خب باشه رفتیم داخل اتاق لباس پوشیدیم
20 مین بعد
+رسیدیم بیمارستان رفتیم داخل بعد 3 مین نوبتمون شد رفتیم داخل اتاق
5 مین بعد
+دکتر معاینه ام کرد بعد تهیونگ گفت دکتر بچم چند ماهشه دکتر گفت اندازه جنین ... بعد به عکس خیره شد گفت بله .. اندازه دقیقا هم اندازه ی جنین یک ماهس
۴.۴k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.