فیک «مافیای پنهان» part 14
ته ویو
وقتی تموم شد به خودم اومدم دیدم مثل اینکه واقعا ات خیلی درد کشیده زیادی واسه بار اول باهاش خشن بودم پس گرفتمش تو بغلم و بوسیدمش
ات ویو
وقتی تهیونگ بغلم کرد حس کردم یکم دردم کمتر شده
ته : عشقم مطمعنی خوبی ؟
ات : اره خوبم
پرش زمانی
ات ویو
صبح از خواب بیدار شدم هنوز تو بغل تهیونگ بودم وقتی میخواستم اروم پاشم دیدم نمیتونم تکون بخورم بعد بهو تهیونگ بیدار شد
ته : بیدار شدی بیبی
ات : تهیونگ نمیدونم تکون بخورم
ته : عادیه
ات : چی چی عادیه نمیتونم پاشم
ته : عزیزم نگران نباش عادیه منم انگار کمرم تیر خورده ( خب دوستان مگه مجبورید ؟ )
ات : یعنی تا هر وقت خوب شیم باید رو تخت بخوابیم ؟
ته : نمیدونم میخوای زنگ بزنم دکتر ؟
ات : نه نمیخواد
ته : بزار بزنم
پرش زمانی به ۱ روز بعد
ته : عزیزم الان بهتری ؟
ات: اره تو چطور ؟
ته : خوبم
ات : تهیونگ من حس میکنم حالت تهوع دارم
ته : ای وای نکنه حامله ای ؟
ات : نمیدونم
پرش زمانی به ۱ ساعت بعد
ته : بیا عزیزم بیبی چک گرفتم
ات : مرسی عزیزم
پارت بعدیم براتون میزارم ولی کامنت بزارید ✨🌝
وقتی تموم شد به خودم اومدم دیدم مثل اینکه واقعا ات خیلی درد کشیده زیادی واسه بار اول باهاش خشن بودم پس گرفتمش تو بغلم و بوسیدمش
ات ویو
وقتی تهیونگ بغلم کرد حس کردم یکم دردم کمتر شده
ته : عشقم مطمعنی خوبی ؟
ات : اره خوبم
پرش زمانی
ات ویو
صبح از خواب بیدار شدم هنوز تو بغل تهیونگ بودم وقتی میخواستم اروم پاشم دیدم نمیتونم تکون بخورم بعد بهو تهیونگ بیدار شد
ته : بیدار شدی بیبی
ات : تهیونگ نمیدونم تکون بخورم
ته : عادیه
ات : چی چی عادیه نمیتونم پاشم
ته : عزیزم نگران نباش عادیه منم انگار کمرم تیر خورده ( خب دوستان مگه مجبورید ؟ )
ات : یعنی تا هر وقت خوب شیم باید رو تخت بخوابیم ؟
ته : نمیدونم میخوای زنگ بزنم دکتر ؟
ات : نه نمیخواد
ته : بزار بزنم
پرش زمانی به ۱ روز بعد
ته : عزیزم الان بهتری ؟
ات: اره تو چطور ؟
ته : خوبم
ات : تهیونگ من حس میکنم حالت تهوع دارم
ته : ای وای نکنه حامله ای ؟
ات : نمیدونم
پرش زمانی به ۱ ساعت بعد
ته : بیا عزیزم بیبی چک گرفتم
ات : مرسی عزیزم
پارت بعدیم براتون میزارم ولی کامنت بزارید ✨🌝
۳۳.۵k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.