Psychological cannibals🧛🏻♀🍷
Psychological cannibals🧛🏻♀🍷
ا/ت:سوال های مسخره میپرسیدم مثل اینکه بوس کردن چجوریه یا مثلا اسم دوم خر چیه مزخرف ترین سوال ها بعدش هم مسخره بازیکردن خیلی خوش گذشت آب هم گرم گرم بود همه از توی آب در اومدیم رفتیم توی خونه توی اتاق رفتم حموم ک دیدم صدا میاد
کوکی:ا/تتتت؟؟؟
هاااا؟؟
کوکی:میگم ی سوال؟
بنال؟
کوکی:نمیشه مارو ببری بیرون؟؟
چییییی؟میخوای بمیری
کوکی:اخه خسته شدیمممم
بچه برو برو
از حموم در اومدیم بچه ها میخوام ی چیزی نشونتون بدم ک ذوق زده بشید اول از اتاق کی شروع کنم؟؟
جیمین:من نازنین:من
جیمین:من زودتر گفتم
نازنین:نخیرممم
باشه باشه اصلا از کوک شروع میکنیم
جیمین.نازنین:ودف
رفتیم توی اتاق کوکی در کمد رو باز کردم ی دکمه بود پایین کمد فشارش دادم ک پشت کمد باز شد
کوکی.جیمین.نازی:وااااااای🥺😐😍
بله اینجا اتاق مخفی هست تخت و ی سری وسایل هست ریسه هم داره اینجارو من ب بابا گفتم درست کنه یعنی وسیله بزاره
جیمین و نازنین سریع رفتن توی اتاقاشون که سر یک دقیقه جیغشون رفت بالا از ذوق
از اول همین بودن
کوکی:راستی؟
هوم
کوکی:اتاق پدر و مادرت کجاست تاحالا ندیدم
لبخند تلخی زدم و دستش رو گرفتم بردم طبقه بالا در ی جا رو بازکردم ک به پله خوردیم
کوکی:جااان چرا همچین جایی؟
خنگول قدیم اینجا درست و حسابی بود من این کارو کردم ک نازنین هییی گریه نکنه
پله هارو رفتیم بالا جای تاریکی بود و پله هاش دو طرفه بود رسیدیم بالا و درو بازکردم
کوکی:واو فک نمیکردم ب همچین جایی بخوریم فک کردم الان ی اتاق سیاه ترسناک میبینم
😂😂مگه همه مثل منن؟
کوکی:این پدرو مادرتن؟؟
اهوم اونم عکس بچگی مادرمه
کوکی:وقتی رفتم سمت عکس با کسایی ک توی قاب عکس بودم چشمام درشت شد قلبم محکم میزد با پته پته گفتم ا/ت
هوم؟؟خوبی؟؟
کوکی:این دوتا کی کین؟؟
اها اون داییمه همونی ک سگ توله هاش اومدن اینجا و اونم مادرمه
کوکی:ا/ت من این زنه رو میشناسم
جاااان کجااا؟؟؟
پارت بیست پنجم💛💫
یکم توی خماری بمونید
ا/ت:سوال های مسخره میپرسیدم مثل اینکه بوس کردن چجوریه یا مثلا اسم دوم خر چیه مزخرف ترین سوال ها بعدش هم مسخره بازیکردن خیلی خوش گذشت آب هم گرم گرم بود همه از توی آب در اومدیم رفتیم توی خونه توی اتاق رفتم حموم ک دیدم صدا میاد
کوکی:ا/تتتت؟؟؟
هاااا؟؟
کوکی:میگم ی سوال؟
بنال؟
کوکی:نمیشه مارو ببری بیرون؟؟
چییییی؟میخوای بمیری
کوکی:اخه خسته شدیمممم
بچه برو برو
از حموم در اومدیم بچه ها میخوام ی چیزی نشونتون بدم ک ذوق زده بشید اول از اتاق کی شروع کنم؟؟
جیمین:من نازنین:من
جیمین:من زودتر گفتم
نازنین:نخیرممم
باشه باشه اصلا از کوک شروع میکنیم
جیمین.نازنین:ودف
رفتیم توی اتاق کوکی در کمد رو باز کردم ی دکمه بود پایین کمد فشارش دادم ک پشت کمد باز شد
کوکی.جیمین.نازی:وااااااای🥺😐😍
بله اینجا اتاق مخفی هست تخت و ی سری وسایل هست ریسه هم داره اینجارو من ب بابا گفتم درست کنه یعنی وسیله بزاره
جیمین و نازنین سریع رفتن توی اتاقاشون که سر یک دقیقه جیغشون رفت بالا از ذوق
از اول همین بودن
کوکی:راستی؟
هوم
کوکی:اتاق پدر و مادرت کجاست تاحالا ندیدم
لبخند تلخی زدم و دستش رو گرفتم بردم طبقه بالا در ی جا رو بازکردم ک به پله خوردیم
کوکی:جااان چرا همچین جایی؟
خنگول قدیم اینجا درست و حسابی بود من این کارو کردم ک نازنین هییی گریه نکنه
پله هارو رفتیم بالا جای تاریکی بود و پله هاش دو طرفه بود رسیدیم بالا و درو بازکردم
کوکی:واو فک نمیکردم ب همچین جایی بخوریم فک کردم الان ی اتاق سیاه ترسناک میبینم
😂😂مگه همه مثل منن؟
کوکی:این پدرو مادرتن؟؟
اهوم اونم عکس بچگی مادرمه
کوکی:وقتی رفتم سمت عکس با کسایی ک توی قاب عکس بودم چشمام درشت شد قلبم محکم میزد با پته پته گفتم ا/ت
هوم؟؟خوبی؟؟
کوکی:این دوتا کی کین؟؟
اها اون داییمه همونی ک سگ توله هاش اومدن اینجا و اونم مادرمه
کوکی:ا/ت من این زنه رو میشناسم
جاااان کجااا؟؟؟
پارت بیست پنجم💛💫
یکم توی خماری بمونید
۱۲.۰k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.