و بردنش یه اتاق
و بردنش یه اتاق
3 ساعت بعد
دکتر: خیلی شانس اوردین حمله عصبی بهشون دست داده و چون اسپری اسم در دسترس نداشتن از هوش رفتن
تهیونگ خببب
دکتر: راستی درمورد ضربان قلب
نباید خیلی هیجان یا ناراحت باشن و سرش به هیچ عنوان داد نزنید
تهیونگ: خیلس ممنون خدا نگهدار
وارد اتاق ات شدم
روی صندلی نشستم
داره به هوش میاد یسسسس
به هوش اومد نیمه هوش بود که گفت
ته هوو میکشمت عوضی تاوان کارت رو باسد پس بدی
تهیونگ: ته هو کیه
ات:....
تهیونگ از اتاق خارج شد و زنگ زد به الکس
ته: الکس کسی به اسم کیم ته هو رو برای من پیدا کن
الکس: باش خدافظ
ته: ات به هوش اومد
جونگکوک: نه داره به هوش میاد
از اتاق. ات خارج شدیم و منتظر بودیم ات رو ببرن به دبخش بعد 1 ساعت انتظار ات رو به بخش بردن
ات: سلاااااام خوبین
ته و جونگکوک: این چرا اینجوریه
نینا: یه پقی زد به کله ات
ات: عه سلام (سرد)
(راستی ات توی کل فیک با همه سرد بود)
جونگکوک: مودددی
ات: میخوای بخوا نمیخوای نخوا
چه کاریه
جونگکوک: بریمممممممم
ات: اره بریم حوصله اینجا موندن ندارم
ات با پیژامه قرمز و مشکی و هودی مشکی هس
و دمپایی
از اتاق خارج شدم و به سمت پذیرش رفتم و کار های ترخیص رو انحام دادم و حساب کردم
سوار بی ام دبیلو مشکی با اکلیلی شدم و راه افتادم اینمهست بقیه با ماشین دنبالم میروندن
سرعتم رو زیاد کردم و ادامه دادم
3 ساعت بعد
دکتر: خیلی شانس اوردین حمله عصبی بهشون دست داده و چون اسپری اسم در دسترس نداشتن از هوش رفتن
تهیونگ خببب
دکتر: راستی درمورد ضربان قلب
نباید خیلی هیجان یا ناراحت باشن و سرش به هیچ عنوان داد نزنید
تهیونگ: خیلس ممنون خدا نگهدار
وارد اتاق ات شدم
روی صندلی نشستم
داره به هوش میاد یسسسس
به هوش اومد نیمه هوش بود که گفت
ته هوو میکشمت عوضی تاوان کارت رو باسد پس بدی
تهیونگ: ته هو کیه
ات:....
تهیونگ از اتاق خارج شد و زنگ زد به الکس
ته: الکس کسی به اسم کیم ته هو رو برای من پیدا کن
الکس: باش خدافظ
ته: ات به هوش اومد
جونگکوک: نه داره به هوش میاد
از اتاق. ات خارج شدیم و منتظر بودیم ات رو ببرن به دبخش بعد 1 ساعت انتظار ات رو به بخش بردن
ات: سلاااااام خوبین
ته و جونگکوک: این چرا اینجوریه
نینا: یه پقی زد به کله ات
ات: عه سلام (سرد)
(راستی ات توی کل فیک با همه سرد بود)
جونگکوک: مودددی
ات: میخوای بخوا نمیخوای نخوا
چه کاریه
جونگکوک: بریمممممممم
ات: اره بریم حوصله اینجا موندن ندارم
ات با پیژامه قرمز و مشکی و هودی مشکی هس
و دمپایی
از اتاق خارج شدم و به سمت پذیرش رفتم و کار های ترخیص رو انحام دادم و حساب کردم
سوار بی ام دبیلو مشکی با اکلیلی شدم و راه افتادم اینمهست بقیه با ماشین دنبالم میروندن
سرعتم رو زیاد کردم و ادامه دادم
۶.۰k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.