ادامه ی پارت ۷
ادامه ی پارت ۷
بعد مدرسه
از دید چویا
داشتم میرفتم خونه که یکی دستمو کشید منو چسبوند به دیوار
دازای : چرا باهام اینطوری میکونی
یکم قرمز شدم
چویا : چ...چطوری
دازای : خودتو نزن به اون راه همش داری بهم بی توجهی میکنی من که برای اون روز معذرت خواهی کردم بازم میگم ببخشید
بغلش کردم
چویا : این یه تلافی بود ولی دیگه حواستو جمع کن
راستش دروغ چرا تو این چند روز خودمم خیلی اذیت شدم
از دید اتسو
اکو داشت میرفت سمت خونه خواستم از پشت بپرم بغلش که پام پیچ خورد و افتادم
آتسو : اخخخخخ ( آروم )
اکو برگشت و نگام کرد و دید افتادم اومد پیشم و خم شد
اکو : آتسو خوبی چیشد میتونی وایسی
آتسو : آره چیز مهمی نیست آره میتونم وایسم
پام خیلی درد میکرد ولی با وجود دردش ایستادم که اکو نگران نشه ولی وقتی خواستم قدم بردارم نتونستم خواستم دوباره بیوفتم ولی اکو منو گرفت
اکو : نمیتونی وایسی بهت گفتم بزار من تا خونه میبرمت
یکم قرمز شدم
آتسو : نه میتونم بیام
اکو : پس خودم کمکت میکنم راه بری
آتسو : ب....باشه
بعد مدرسه
از دید چویا
داشتم میرفتم خونه که یکی دستمو کشید منو چسبوند به دیوار
دازای : چرا باهام اینطوری میکونی
یکم قرمز شدم
چویا : چ...چطوری
دازای : خودتو نزن به اون راه همش داری بهم بی توجهی میکنی من که برای اون روز معذرت خواهی کردم بازم میگم ببخشید
بغلش کردم
چویا : این یه تلافی بود ولی دیگه حواستو جمع کن
راستش دروغ چرا تو این چند روز خودمم خیلی اذیت شدم
از دید اتسو
اکو داشت میرفت سمت خونه خواستم از پشت بپرم بغلش که پام پیچ خورد و افتادم
آتسو : اخخخخخ ( آروم )
اکو برگشت و نگام کرد و دید افتادم اومد پیشم و خم شد
اکو : آتسو خوبی چیشد میتونی وایسی
آتسو : آره چیز مهمی نیست آره میتونم وایسم
پام خیلی درد میکرد ولی با وجود دردش ایستادم که اکو نگران نشه ولی وقتی خواستم قدم بردارم نتونستم خواستم دوباره بیوفتم ولی اکو منو گرفت
اکو : نمیتونی وایسی بهت گفتم بزار من تا خونه میبرمت
یکم قرمز شدم
آتسو : نه میتونم بیام
اکو : پس خودم کمکت میکنم راه بری
آتسو : ب....باشه
۸.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.