(بهم اعتماد کن) پارت ۴
(بهم اعتماد کن) پارت ۴
ویو ا/ت : رفتم تو اتاقم و درو بستم حوله امو برداشتمو رفتم سمت حموم لباسامو درآوردم و
.... رفتم زیر دوش
ا/ت : چرا باهام اینجوری رفتار میکنه من دخترشم
اون مادر منه چرا باهام اینجوری رفتار میکنه انقدر ازم منتفره ....
اگه اینقدر منو نمیخاست چرا منو به دنیا آورد
هر کلمه ای که میگه دلمو میشکنه
عایی دلم
تموم بدنم درد میکنه
من....من چیکار کنم با خودم دیگه دست خوردم
اگه بخام ازدواج کنم اگه شوهرم بفهمه من دست خوردم هق ....هق منو دوباره پرت میکنه اینجاکه......
بعد حمام/
ویو ا/ت : حمام همیشه حالمو خوب میکنه چون فقط من نیستم گریه میکنم یکی دیگه هم هست که پا به پام گریه میکنه شاید مسخره باشه
اما من دوسش دارم
از حموم اومدم بیرونو حوله امو دور خودم پیچیدم
ا/ت : مجبورم امروز برم مدرسه؟
م ا/ت : ا/تتتتتتت مدرست دیر نشههه
ا/ت : مث اینکه نمیتونم خونه بمونم
ویو ا/ت : رفتم جلو میز آرایشم چه قدر رنگم پریده بود
لبممم
با یادآوری یه ساعت پیش رفتم تو دستشویی انقدر لبنو محکم شستم که دیگه پاره شده بودو خون میومد
رفتم یه کرم به صورتم زدم تا معلوم نشه رنگ پوستم یه نرم کننده هم به لبم زدم اما میسوخت
لباس فرمم پوشیدم
ا/ت : عاحح چرا انقدر دامنش کوتاس
.........
*پیامک
کوک : ا/ت آماده ای
ویو ا/ت : رفتم سمت موبایلم کوک بود
ا/ت آماده ای
...
ا/ت : اره اومدم
.....مامان من رفتم
م ا/ت : مدرست تموم شد زود میایی خونه جایی هم واینمیستی
ا/ت : چشم
پ ا/ت : ا/ت
ا/ت : بله بابا
پ ا/ت : بیا اینجا ...اینو ببر با خودت
ا/ت : اوه بابا جونم مرسیی
از این کیک دوقلو ها رو خیلی دوست دارم
پ ا/ت : میدونستم برای همین برای دختر گلم خریدم
مواظب ماشین و موتور ها باش
ا/ت : :) چشم بابا
ویو ا/ت : کاش مامانم مث بابا باهام مهربون بود
رفتم بیرون که کوک و با لباس فرم دیدم منتظر من بود
حرکت کردیم تا مدرسه یه کم راه زیاد بود ولی بازم ما خودمون میرفتیم
بین راه چیز زیادی نگفتیم
کوک : خوبی
ا/ت : عاح کوکی میشه این سوالو انقدر ازم نپرسی
کوک : اوم باشه
ویو ا/ت : و رسیدیم
مدرسه ای که دلم نمیخاد اصن توش باشم
دخترای پسرای نچسب و پاچه خار
حسود و افاده ای
رو مخ و لوس
هوفففف
.........
(لباس ا/ت و کوک هست اینجا فرم مدرسشونه)
ویو ا/ت : رفتم تو اتاقم و درو بستم حوله امو برداشتمو رفتم سمت حموم لباسامو درآوردم و
.... رفتم زیر دوش
ا/ت : چرا باهام اینجوری رفتار میکنه من دخترشم
اون مادر منه چرا باهام اینجوری رفتار میکنه انقدر ازم منتفره ....
اگه اینقدر منو نمیخاست چرا منو به دنیا آورد
هر کلمه ای که میگه دلمو میشکنه
عایی دلم
تموم بدنم درد میکنه
من....من چیکار کنم با خودم دیگه دست خوردم
اگه بخام ازدواج کنم اگه شوهرم بفهمه من دست خوردم هق ....هق منو دوباره پرت میکنه اینجاکه......
بعد حمام/
ویو ا/ت : حمام همیشه حالمو خوب میکنه چون فقط من نیستم گریه میکنم یکی دیگه هم هست که پا به پام گریه میکنه شاید مسخره باشه
اما من دوسش دارم
از حموم اومدم بیرونو حوله امو دور خودم پیچیدم
ا/ت : مجبورم امروز برم مدرسه؟
م ا/ت : ا/تتتتتتت مدرست دیر نشههه
ا/ت : مث اینکه نمیتونم خونه بمونم
ویو ا/ت : رفتم جلو میز آرایشم چه قدر رنگم پریده بود
لبممم
با یادآوری یه ساعت پیش رفتم تو دستشویی انقدر لبنو محکم شستم که دیگه پاره شده بودو خون میومد
رفتم یه کرم به صورتم زدم تا معلوم نشه رنگ پوستم یه نرم کننده هم به لبم زدم اما میسوخت
لباس فرمم پوشیدم
ا/ت : عاحح چرا انقدر دامنش کوتاس
.........
*پیامک
کوک : ا/ت آماده ای
ویو ا/ت : رفتم سمت موبایلم کوک بود
ا/ت آماده ای
...
ا/ت : اره اومدم
.....مامان من رفتم
م ا/ت : مدرست تموم شد زود میایی خونه جایی هم واینمیستی
ا/ت : چشم
پ ا/ت : ا/ت
ا/ت : بله بابا
پ ا/ت : بیا اینجا ...اینو ببر با خودت
ا/ت : اوه بابا جونم مرسیی
از این کیک دوقلو ها رو خیلی دوست دارم
پ ا/ت : میدونستم برای همین برای دختر گلم خریدم
مواظب ماشین و موتور ها باش
ا/ت : :) چشم بابا
ویو ا/ت : کاش مامانم مث بابا باهام مهربون بود
رفتم بیرون که کوک و با لباس فرم دیدم منتظر من بود
حرکت کردیم تا مدرسه یه کم راه زیاد بود ولی بازم ما خودمون میرفتیم
بین راه چیز زیادی نگفتیم
کوک : خوبی
ا/ت : عاح کوکی میشه این سوالو انقدر ازم نپرسی
کوک : اوم باشه
ویو ا/ت : و رسیدیم
مدرسه ای که دلم نمیخاد اصن توش باشم
دخترای پسرای نچسب و پاچه خار
حسود و افاده ای
رو مخ و لوس
هوفففف
.........
(لباس ا/ت و کوک هست اینجا فرم مدرسشونه)
۴۰.۶k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.