انتقام شیرین پارت اخر
" همه چی یه خوابه "
تهیونگ رفت تو شک . یه شک بزرگ . اون لحظه فقط دلش میخواست گریه کنه
نشست زمین و تا میتونست گریه کرد
+ ته تهیونگ ؟
~ خفه شووووو
.
.
.
.
$ تهیونگ ... تهیونگ پاشو ! ته ته چیزی نیست پاشو
~ هههههههههههه
+ هی چیشد ؟
~ چی چیشده ؟
+ هیچی بابا خواب دیدی
~ هوسوک کجاست ؟
+ بیمارستانه
~ حالش خوبه ؟
$ اره
تهیونگ دوباره به خودش اومد و دوباره یقه دانیل رو گرفت
~ ببین بلایی سرش بیاد زندت نمیزارمممم
+ عهههه بسه دیگهههه ، هوسوک سالم برمیگرده ، الان از بیمارستان بهم زنگ زدن گفتن بهوش اومده
~ اخیییش
$ یعنی دیگه باهام کاری نداری ؟
~ ' عصبی ' نخیرر !
$ پوفف
+ میدونی چیه ؟ میخوام از این انتقام دست بکشم
$ ها ؟ یعنی چی ؟
+ با انتقام هیچی به من نمیرسه فقط به بقیه اسیب میزنه ، ما فقط به خاطر یه انتقام به یه ادم بی گناه اسیب زدیم ! اون فقط میخواست تهیونگ رو نجات بده ! به عنوان یه دوست میخواست کاری برای رفیقش بکنه !
$ یعنی میخوای به این راحتی دست بکشی ؟
+ اره !
~ بابت اون موضوع مادرت معذرت میخوام اشتباه کردم باید جلوی پدرمو میگرفتم
$ خدایا خداوندا شما چطونه ؟
+ تو چته ؟ میخوای همینجوری ادامه بدی ؟ همینجوریشم یه آدم بیگناه رو به فنا دادیم
$ اره خب باشه منم پا پس میکشم
~ خوش حالم که به این نتیجه رسیدی
+ میشه دوباره بشیم دوستای جون جونی هم ؟
~ صد در صد
$ چشم در حلقه هایم اشک زد ، عجب صحنه غم انگیزیییی
~+ 😂😂😂 جررر
$ به هر حال ، خوشحالم که دوباره با هم خوب شدین
و بلههه این دو شخص دوباره با هم دوست شدن و به خوبی و خوشی زندگی کردن ولی این وسط یه نفر هست که باعث تلخی زندگیشون میشه
ولی خب نمیخواد کسی بفهمه که کیه ....
پایان فصل اول :)
تهیونگ رفت تو شک . یه شک بزرگ . اون لحظه فقط دلش میخواست گریه کنه
نشست زمین و تا میتونست گریه کرد
+ ته تهیونگ ؟
~ خفه شووووو
.
.
.
.
$ تهیونگ ... تهیونگ پاشو ! ته ته چیزی نیست پاشو
~ هههههههههههه
+ هی چیشد ؟
~ چی چیشده ؟
+ هیچی بابا خواب دیدی
~ هوسوک کجاست ؟
+ بیمارستانه
~ حالش خوبه ؟
$ اره
تهیونگ دوباره به خودش اومد و دوباره یقه دانیل رو گرفت
~ ببین بلایی سرش بیاد زندت نمیزارمممم
+ عهههه بسه دیگهههه ، هوسوک سالم برمیگرده ، الان از بیمارستان بهم زنگ زدن گفتن بهوش اومده
~ اخیییش
$ یعنی دیگه باهام کاری نداری ؟
~ ' عصبی ' نخیرر !
$ پوفف
+ میدونی چیه ؟ میخوام از این انتقام دست بکشم
$ ها ؟ یعنی چی ؟
+ با انتقام هیچی به من نمیرسه فقط به بقیه اسیب میزنه ، ما فقط به خاطر یه انتقام به یه ادم بی گناه اسیب زدیم ! اون فقط میخواست تهیونگ رو نجات بده ! به عنوان یه دوست میخواست کاری برای رفیقش بکنه !
$ یعنی میخوای به این راحتی دست بکشی ؟
+ اره !
~ بابت اون موضوع مادرت معذرت میخوام اشتباه کردم باید جلوی پدرمو میگرفتم
$ خدایا خداوندا شما چطونه ؟
+ تو چته ؟ میخوای همینجوری ادامه بدی ؟ همینجوریشم یه آدم بیگناه رو به فنا دادیم
$ اره خب باشه منم پا پس میکشم
~ خوش حالم که به این نتیجه رسیدی
+ میشه دوباره بشیم دوستای جون جونی هم ؟
~ صد در صد
$ چشم در حلقه هایم اشک زد ، عجب صحنه غم انگیزیییی
~+ 😂😂😂 جررر
$ به هر حال ، خوشحالم که دوباره با هم خوب شدین
و بلههه این دو شخص دوباره با هم دوست شدن و به خوبی و خوشی زندگی کردن ولی این وسط یه نفر هست که باعث تلخی زندگیشون میشه
ولی خب نمیخواد کسی بفهمه که کیه ....
پایان فصل اول :)
۱۶.۱k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.