پارت ۵
پارت ۵
رفتم بیرون .... اعضا خیلی نگران نگاه میکردن ولی یونگی داشت دیونه میشد... رفت پیش ا.ت
ماهم پشتش رفتیم دیدم دست های ا.ت رو گرفته داره گریه میکنه
(@علامت نامجون )
@یونگی اگه با ا.ت وقت بگذرونی افسردگیش رفع میشه
-به هق به خاطر هق این نیست
همه باهم : چی؟
یونگی قضیه لیسا رو تعریف میکنه
اعضا شوکه میشن
@بهتره که باهاش ازدواج کنی ... چون لیسا به حرفاش عمل میکنه
-خوب من ا.ت رو دوست دارم نه اون هرزه رو ... همش زیر خواب یکیه
@نگاه کن اول باهاش ازدواج کن بعد یه شایعه درست میکنم تو ازش طلاق بگیر اوکی ؟
-امم ولی ا.ت چی ؟
@ا.ت پیش من میمونه
فردا
ویو یونگی
لیسا اومد و برگه طلاق من و ا.ت رو داد
یه امضا الکی از طرف ا.ت زدم و بهش دادم
لیسا رو (ل.ا نشون میدم
ل.ا :خوب امروز عروسی میکنیم
-..........
ل.ا : خدافظ
ویو عروسی
لیسای هرزه وارد شد
یه لبخند فیک زدم
نوبت کیس رسید و لیسا شروع کرد به بوسیدنم ولی من همکاری نکردم .
..........
شرط
۶لایک
رفتم بیرون .... اعضا خیلی نگران نگاه میکردن ولی یونگی داشت دیونه میشد... رفت پیش ا.ت
ماهم پشتش رفتیم دیدم دست های ا.ت رو گرفته داره گریه میکنه
(@علامت نامجون )
@یونگی اگه با ا.ت وقت بگذرونی افسردگیش رفع میشه
-به هق به خاطر هق این نیست
همه باهم : چی؟
یونگی قضیه لیسا رو تعریف میکنه
اعضا شوکه میشن
@بهتره که باهاش ازدواج کنی ... چون لیسا به حرفاش عمل میکنه
-خوب من ا.ت رو دوست دارم نه اون هرزه رو ... همش زیر خواب یکیه
@نگاه کن اول باهاش ازدواج کن بعد یه شایعه درست میکنم تو ازش طلاق بگیر اوکی ؟
-امم ولی ا.ت چی ؟
@ا.ت پیش من میمونه
فردا
ویو یونگی
لیسا اومد و برگه طلاق من و ا.ت رو داد
یه امضا الکی از طرف ا.ت زدم و بهش دادم
لیسا رو (ل.ا نشون میدم
ل.ا :خوب امروز عروسی میکنیم
-..........
ل.ا : خدافظ
ویو عروسی
لیسای هرزه وارد شد
یه لبخند فیک زدم
نوبت کیس رسید و لیسا شروع کرد به بوسیدنم ولی من همکاری نکردم .
..........
شرط
۶لایک
۳.۳k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.