1/برگ هایی از کتاب «پس از سقوط» (ص37-38):
1/برگ هایی از کتاب «پس از سقوط» (ص37-38):
محمدرضا شاه پهلوی، آخرین نام از سلسله نام های شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله ایران روز 26 جولای 1980(5 مرداد 1359) در بیمارستان المهدی قاهره چشم از جهان فرو بست.او، که حداقل دو نسل از ایرانیان آن را به یاد دارند، به هنگام مرگ، با بیست و چند کیلو وزن پوستی بود بر استخوان و نه چیزی بیش از این؛ و این همه ی آن مرد بود!
سرطان غدد لنفاوی، شاه را به تحلیل برده بود و تازه این تمامی تراژدی نبود. سه سال پیش به هنگامی که در دیماه 56 اولین شعله انقلاب در قم زبانه زد، و به هنگامی که در سال 1357 ، هفده شهریور و هفده شهریورها به وجود آمد، سلطان جزیره آرامش، اعتماد و روحیه خود را، همچنان که آرامش کشور، از دست داده بود.
جسم بی روحی که در آن شب هنگام، در پایتخت اسطوره ای فراعنه، و کمی دورتر از جریان لایزال نیل، خاموشی ابدی را دیدار می کرد. سایه ای بود کمرنگ از آن جبروتی که در کاخ سعد آباد و به هنگام دیدار با مصاحبه گران رسانه های بین المللی، زمامداران دمکراسی های غربی را نصحیت می کرد که راه و رهنمون شوند. اما اینک، به هنگامی که « تمدن بزرگ » رسم حکومت را از او بیاموزند و بیاموزند که چگونه ملت خود را به سوی مرگ در غربت و آوارگی فرا آمده بود، آن جلال پادشاهی به تاریخ تعلق داشت؛ تاریخی که بی هیچ ترحم به داوری می نشیند و بیدار و تیزبین گفتارها و کردارها را می کاود تا قضاوت نهایی خود را به نسل ها عرضه کند.
#شاه#پهلوی#خاطرات#خاطرات_مسعود_انصاری#خاندان_پهلوی#محمد_رضا_شاه_پهلوی#انقلاب_اسلامی#امام_خمینی#ایران#اسلام#ایران_باستان#کوروش#کورش#فرح#شاهنشاه_آریا_مهر#بزک_پهلوی#شیعه#سیاست#مذهب#
محمدرضا شاه پهلوی، آخرین نام از سلسله نام های شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله ایران روز 26 جولای 1980(5 مرداد 1359) در بیمارستان المهدی قاهره چشم از جهان فرو بست.او، که حداقل دو نسل از ایرانیان آن را به یاد دارند، به هنگام مرگ، با بیست و چند کیلو وزن پوستی بود بر استخوان و نه چیزی بیش از این؛ و این همه ی آن مرد بود!
سرطان غدد لنفاوی، شاه را به تحلیل برده بود و تازه این تمامی تراژدی نبود. سه سال پیش به هنگامی که در دیماه 56 اولین شعله انقلاب در قم زبانه زد، و به هنگامی که در سال 1357 ، هفده شهریور و هفده شهریورها به وجود آمد، سلطان جزیره آرامش، اعتماد و روحیه خود را، همچنان که آرامش کشور، از دست داده بود.
جسم بی روحی که در آن شب هنگام، در پایتخت اسطوره ای فراعنه، و کمی دورتر از جریان لایزال نیل، خاموشی ابدی را دیدار می کرد. سایه ای بود کمرنگ از آن جبروتی که در کاخ سعد آباد و به هنگام دیدار با مصاحبه گران رسانه های بین المللی، زمامداران دمکراسی های غربی را نصحیت می کرد که راه و رهنمون شوند. اما اینک، به هنگامی که « تمدن بزرگ » رسم حکومت را از او بیاموزند و بیاموزند که چگونه ملت خود را به سوی مرگ در غربت و آوارگی فرا آمده بود، آن جلال پادشاهی به تاریخ تعلق داشت؛ تاریخی که بی هیچ ترحم به داوری می نشیند و بیدار و تیزبین گفتارها و کردارها را می کاود تا قضاوت نهایی خود را به نسل ها عرضه کند.
#شاه#پهلوی#خاطرات#خاطرات_مسعود_انصاری#خاندان_پهلوی#محمد_رضا_شاه_پهلوی#انقلاب_اسلامی#امام_خمینی#ایران#اسلام#ایران_باستان#کوروش#کورش#فرح#شاهنشاه_آریا_مهر#بزک_پهلوی#شیعه#سیاست#مذهب#
۱.۳k
۰۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.