رویای اشنا part 22
ویو کیونگ
سفارش هارو روی میز چیدم
÷ چیز دیگه ایی لازم ندارید؟
( افراد ناشناس رو با " نشون میدم)
" چرا یه ویسکی دیگه هم بیار(جدی)
÷چشم(تعظیم)
از اتاقشون اومدم بیرون نفس عمیقی کشیدم و به سمت قسمت نوشیدی ها رفتم تا ویسکی اون یارو رو براش ببرم.
ویو جونگ کوک
با تهیونگ نشسته بودیم و حواسمون به هوان و یونجی بود.
هوان از پشت میز رفت به طرف اتاق جانگ وو، استرس داشتم که نکنه جانگ وو بلایی سرشون بیاره.
_تهیونگ بهتر نبود خودمون کارو انجام میدادیم
٪اونجوری جانگ وو مارو میشناخت و کارمون سخت تر میشد
_اها راست میگی
٪بعله من همیشه راست میگم😎
_(😐) خیلی خب حالا من یه چیزی گفتم، حواست به ماموریت باشه.
ویو جونگ هوان
رسیدم پشت در اتاق جانگ وو صدایی نمیومد پس اروم میخواستم در رو باز کنم که یه دفعه در باز شد و همون کسی که قرار بود مدارکو به جانگ وو بده اومد بیرون من منم سریع رفتم عقب. ترسیده بودم و داشتم دنبال جواب میگشتم که چرا میخواستم برم تو اتاقشون که اون بدون هیچ توجهی به سمت سرویس بهداشتی رفت.(😮💨) خدارو شکر چون مست بود متوجه من نشد. میخواستم برم دنبالش که کیونگ اومد
کیونگ حواست باشه بهشون و هر مدرکی چیزی دیدی بردار شاید لازم بسه
÷اوکی .
رفتم سمت دستشویی مردانه، خب خب خب یه کاری باهات کنم که مجبور بشی مدرکو با دستای خودت بهم بدی.
رفتم تو دست شویی و در و بستم و قفل کردم
اون یارو داشت دستاشو میشست و برگشت سمت من و با عصبانیت گفت
" هوی تو اینجا چکار میکنی نکنه گم شدی کوچولو (نیشخند)
هه به من میگی کوچولو حالا ببین
به سمت حمله ور شدم چون هنوز مستیش نپریده بود نمی تونست از خودش دفاع کنه منم تا خورد زدمش ولی سعی کردم نمیره بعد یقه اش رو گرفتم و گفتم
بگو سند های جانگ وو کجان
" تو کی باشی که بهت بگم
یه مشت زدم تو صورتش
گفتم بگووو(داد)
ویو جونگ کوک
هوان زیادی طولش داد پس منم تصمیم گرفتم برم دستشویی و یه چک کنم
_تهیونگ لطفا حواست باشه من میرم دستشویی
٪اوکی
رفتم دستشویی در صدای داد جونگ هوان اومد منم سریع در رو شکوندم چون در قفل بود و با چیزی که دیدم عصبانی شدم...
ادامه پارت بعد🫶🏻(شرط ها چهار تا لایک)
ببخشید دیر گذاشتم
سفارش هارو روی میز چیدم
÷ چیز دیگه ایی لازم ندارید؟
( افراد ناشناس رو با " نشون میدم)
" چرا یه ویسکی دیگه هم بیار(جدی)
÷چشم(تعظیم)
از اتاقشون اومدم بیرون نفس عمیقی کشیدم و به سمت قسمت نوشیدی ها رفتم تا ویسکی اون یارو رو براش ببرم.
ویو جونگ کوک
با تهیونگ نشسته بودیم و حواسمون به هوان و یونجی بود.
هوان از پشت میز رفت به طرف اتاق جانگ وو، استرس داشتم که نکنه جانگ وو بلایی سرشون بیاره.
_تهیونگ بهتر نبود خودمون کارو انجام میدادیم
٪اونجوری جانگ وو مارو میشناخت و کارمون سخت تر میشد
_اها راست میگی
٪بعله من همیشه راست میگم😎
_(😐) خیلی خب حالا من یه چیزی گفتم، حواست به ماموریت باشه.
ویو جونگ هوان
رسیدم پشت در اتاق جانگ وو صدایی نمیومد پس اروم میخواستم در رو باز کنم که یه دفعه در باز شد و همون کسی که قرار بود مدارکو به جانگ وو بده اومد بیرون من منم سریع رفتم عقب. ترسیده بودم و داشتم دنبال جواب میگشتم که چرا میخواستم برم تو اتاقشون که اون بدون هیچ توجهی به سمت سرویس بهداشتی رفت.(😮💨) خدارو شکر چون مست بود متوجه من نشد. میخواستم برم دنبالش که کیونگ اومد
کیونگ حواست باشه بهشون و هر مدرکی چیزی دیدی بردار شاید لازم بسه
÷اوکی .
رفتم سمت دستشویی مردانه، خب خب خب یه کاری باهات کنم که مجبور بشی مدرکو با دستای خودت بهم بدی.
رفتم تو دست شویی و در و بستم و قفل کردم
اون یارو داشت دستاشو میشست و برگشت سمت من و با عصبانیت گفت
" هوی تو اینجا چکار میکنی نکنه گم شدی کوچولو (نیشخند)
هه به من میگی کوچولو حالا ببین
به سمت حمله ور شدم چون هنوز مستیش نپریده بود نمی تونست از خودش دفاع کنه منم تا خورد زدمش ولی سعی کردم نمیره بعد یقه اش رو گرفتم و گفتم
بگو سند های جانگ وو کجان
" تو کی باشی که بهت بگم
یه مشت زدم تو صورتش
گفتم بگووو(داد)
ویو جونگ کوک
هوان زیادی طولش داد پس منم تصمیم گرفتم برم دستشویی و یه چک کنم
_تهیونگ لطفا حواست باشه من میرم دستشویی
٪اوکی
رفتم دستشویی در صدای داد جونگ هوان اومد منم سریع در رو شکوندم چون در قفل بود و با چیزی که دیدم عصبانی شدم...
ادامه پارت بعد🫶🏻(شرط ها چهار تا لایک)
ببخشید دیر گذاشتم
۲.۹k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.