فیک باکوگو پارت ۱۶
فیک باکوگو پارت ۱۶
خب اینا رسیدن به یو ای
باکوگو که عین بچه تخسه رفت رو صندلیش نشست پاشو گذاشت رو میز قیافه گرفت
یوریکو داش به دنبال همسر ایندش میگشت(کامیناری رو میگم که بهش شماره داده بود)
توی کلاس بچه های زیادی نبود
ایدا و دوتا دختر بودن (اشیدو و جیرو)
کامیناری از در میاد تو
یوریکو و جیرو اشیدو هر سه میرن سمتش
کامیناری:س س سلام عزیزانم😁
اشیدو:عزیزانم
جیرو:مگه من اونروز از من شماره نگرفتی گفتی دوس دخترم شو
یوریکو و اشیدو :چییییی
یوریکو:قرار بود اسم بچمون رو بزاریم نئوننننننن
اشیدو:تو گفته بودی بچه دوس نداریییییی
جیرو:به من گفتی شیش تا بپچه می خواییییی
یوریکو جیرو اشیدو:🔪🔪🔪🔪🔪🔪
کامیناری :گوه خوردم🙇♀🙇♀
یوریکو:بیشتر بخور
اشیدو:نوش جونت
جیرو:تاحالا کسی رو دیدین خودشو بخوره؟
بهله شروع کردن به زدن کامیناری بخ بخ
ویو یوریکو
داشتم اون پسره الدنگ رو میزدم که یه نفر امد تو
او خودا چه نازههههه گوگولو چقد لبخندش نازه
هیکاری:کنچیوا مینا سان یوروشکون لبخند چشم بسته
هیکاری چشماش رو باز می کند و کامیناری را میبیند
هیکاری:دخترا چرا داشتین دوس پسر منو میزدین؟(مردک به اینم شماره داده)
اشیدو:ای بی حیا با اینم؟؟
کامیناری :..(نا نداره حرف بزنه)
هیکاری:منظورتون از با اینم چیه؟
جیرو و یوریکو توضیح دادن و اشیدو کتک زدن کامیناری
هیکاری: که اینطور☺️☺️🔪🔪به من گفتی بچه دوقلو میخوای اره(چه به هرگیم یه چی گفته بی فانوص)
و بله دوباره افتادن به جونش
خب اینا رسیدن به یو ای
باکوگو که عین بچه تخسه رفت رو صندلیش نشست پاشو گذاشت رو میز قیافه گرفت
یوریکو داش به دنبال همسر ایندش میگشت(کامیناری رو میگم که بهش شماره داده بود)
توی کلاس بچه های زیادی نبود
ایدا و دوتا دختر بودن (اشیدو و جیرو)
کامیناری از در میاد تو
یوریکو و جیرو اشیدو هر سه میرن سمتش
کامیناری:س س سلام عزیزانم😁
اشیدو:عزیزانم
جیرو:مگه من اونروز از من شماره نگرفتی گفتی دوس دخترم شو
یوریکو و اشیدو :چییییی
یوریکو:قرار بود اسم بچمون رو بزاریم نئوننننننن
اشیدو:تو گفته بودی بچه دوس نداریییییی
جیرو:به من گفتی شیش تا بپچه می خواییییی
یوریکو جیرو اشیدو:🔪🔪🔪🔪🔪🔪
کامیناری :گوه خوردم🙇♀🙇♀
یوریکو:بیشتر بخور
اشیدو:نوش جونت
جیرو:تاحالا کسی رو دیدین خودشو بخوره؟
بهله شروع کردن به زدن کامیناری بخ بخ
ویو یوریکو
داشتم اون پسره الدنگ رو میزدم که یه نفر امد تو
او خودا چه نازههههه گوگولو چقد لبخندش نازه
هیکاری:کنچیوا مینا سان یوروشکون لبخند چشم بسته
هیکاری چشماش رو باز می کند و کامیناری را میبیند
هیکاری:دخترا چرا داشتین دوس پسر منو میزدین؟(مردک به اینم شماره داده)
اشیدو:ای بی حیا با اینم؟؟
کامیناری :..(نا نداره حرف بزنه)
هیکاری:منظورتون از با اینم چیه؟
جیرو و یوریکو توضیح دادن و اشیدو کتک زدن کامیناری
هیکاری: که اینطور☺️☺️🔪🔪به من گفتی بچه دوقلو میخوای اره(چه به هرگیم یه چی گفته بی فانوص)
و بله دوباره افتادن به جونش
۳.۵k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.