عشق دردناک:پارت5
هه سو:همینجور داخلم بود از خودم بدم میومد دلم میخواست جیغ بزنم همینجور روم دراز کشیده بود دیدم بلند شدم و ازم کشید بیرون
تهیونگ:پاشو خودتو اماده کن دوستم میخواد بیاد چون امشب شب بدتری داری خانم کوچولو
هه سو:بعد این حرفش رفت بیرون درو قفل کرد شروع کردم به گریه کردن یک ساعت همینجوری بودم بلند شدم حمام کردم و لباسایی که تو کمد بود رو پوشیدم(عکسشو میزارم) و نشستم کنار پنجره درش قفل بود فقط میتونستم از بیرون رو ببینم دیدم یکی اومد داخل
خدمتکار:خانم ارباب میگن بیاید شام بخورید
هه سو:نمیخورم
خدمتکار:خانم لطفا وگرنه ارباب تنبیهتون میکنه
هه سو:خیله خب اومدم، رفتم غذا خوردم و دوباره رفتم تو اتاق شب شده بود...
ببخشید دیر شد
لایک کنید تا پارت بعدی رو بزارم😊
#تهیونگ
#خاص #زیبا #جالب #قشنگ #جذاب
تهیونگ:پاشو خودتو اماده کن دوستم میخواد بیاد چون امشب شب بدتری داری خانم کوچولو
هه سو:بعد این حرفش رفت بیرون درو قفل کرد شروع کردم به گریه کردن یک ساعت همینجوری بودم بلند شدم حمام کردم و لباسایی که تو کمد بود رو پوشیدم(عکسشو میزارم) و نشستم کنار پنجره درش قفل بود فقط میتونستم از بیرون رو ببینم دیدم یکی اومد داخل
خدمتکار:خانم ارباب میگن بیاید شام بخورید
هه سو:نمیخورم
خدمتکار:خانم لطفا وگرنه ارباب تنبیهتون میکنه
هه سو:خیله خب اومدم، رفتم غذا خوردم و دوباره رفتم تو اتاق شب شده بود...
ببخشید دیر شد
لایک کنید تا پارت بعدی رو بزارم😊
#تهیونگ
#خاص #زیبا #جالب #قشنگ #جذاب
۴۰.۳k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.