*☆وقتی مادرت جونشو فدا کرد تا زنده بمونی اما اون..☆
*☆وقتی مادرت جونشو فدا کرد تا زنده بمونی اما اون..☆
پارت 4
جونگکوک: تروخدا تروخدا تروخدا یکی بیاددد کمکککک
پرستار: لطفا بیاریدشون اینجا
جونگکوک: باشه
ا. ت رو بردن بخش مراقبت های ویژه
یونگی:(گریههه)
جیهوپ: یجوری گریه میکنی انگار. نه انگار ارزوی مرگ ا. تو داشتی..
یونگی: چیه خب دخترمه تو جونگکوکو دوس نداری با اینکه بچت نیس؟
جیهوپ: جونگکوک بحثش جداس
پرستار: همراهای خانم مین ا. ت
جونگکوک: بفرمایید؟
پرستار: شما چیکارشید؟
جونگکوک: امممم دوس پسرشم میتونم ببینمش؟
پرستار: بله بفرمایید
یونگی: چی میگه این این گوه خورده دوس پسر دختر من باشه
جیهوپ: جاننن غیرت زدی؟
یونگی: گمشو باو
ویو ا.ت:)
چشامو باز کردم دیدم جونگکوک داره موهامو نوازش میکنه جس خوبی داشت
ا. ت: کوکی جونم خوبی؟
جونگکوک: اینو من باید ازت بپرسم نفسم
ا. ت: من خوبم کوکی جونم
ویو یونگی:)
دم در وایسادم تا ببینم این پشمک(جونگکوک) و دخترم چی میگن
اه اه چندشاااا کوکی جونم نفسم🤢🤮
ولی یاد لیا افتادم🤧
یونگی: کفتارای عنتر دلو قلوه نگیرید جونگکوک توهم حق نداری نزدیکش شی حالاهم برو
جونگکوک: اما...
یونگی: زهر بز برو
ا. ت: نه کوکی نرو😭
جونگکوک: بعدا میبینمت پرنسس من
یونگی: پادشاه کدوم کشوری هستی که ا. ت پرنسسته؟
جونگکوک: شما بهترین پدر کدوم جهان هستید که دخترتون ب پشمتونه؟
جیهوپ: یعنی از شدت حق بودن میخوام پاره شم از خنده🤣🤣🤣
یونگی: تو که کلا جر بخور باید واست خیاط بگیرم جر خوردی بدوزتت
ا. ت: عمتو گاییدم بابا😂
جونگکوک: واتتتتتت؟
ا. ت: چیزه عمو جیمین یادم داد
یونگی: جیمین غلط کرد
جونگکوک: جیمین شییییی(صداش تو مغزم پلی شد)
پرستار: ببخشید اقای مین باید ی چیزیو بدونید
یونگی: بگو
پرستار: تشریف بیارید بیرون
«رفتن ببرون»
پرستار: ا. ت خانوم بیماری قلبی دارن که از مادرشون به هشون رسیده اما خوشبختانه اکر حامله بشن بچشون نمیمیره اما نباید تو فشار باشن ناراحت شن اگه کسیو دارن حالشون باهاشون خوبه لطفا از هم جداشون نکنید چون باعث میشه قلبشون از کار بیوفته و فوت کنن
یونگی: چ.. چشم حتما
شرایط پارت بعد
35 لایک
پارت 4
جونگکوک: تروخدا تروخدا تروخدا یکی بیاددد کمکککک
پرستار: لطفا بیاریدشون اینجا
جونگکوک: باشه
ا. ت رو بردن بخش مراقبت های ویژه
یونگی:(گریههه)
جیهوپ: یجوری گریه میکنی انگار. نه انگار ارزوی مرگ ا. تو داشتی..
یونگی: چیه خب دخترمه تو جونگکوکو دوس نداری با اینکه بچت نیس؟
جیهوپ: جونگکوک بحثش جداس
پرستار: همراهای خانم مین ا. ت
جونگکوک: بفرمایید؟
پرستار: شما چیکارشید؟
جونگکوک: امممم دوس پسرشم میتونم ببینمش؟
پرستار: بله بفرمایید
یونگی: چی میگه این این گوه خورده دوس پسر دختر من باشه
جیهوپ: جاننن غیرت زدی؟
یونگی: گمشو باو
ویو ا.ت:)
چشامو باز کردم دیدم جونگکوک داره موهامو نوازش میکنه جس خوبی داشت
ا. ت: کوکی جونم خوبی؟
جونگکوک: اینو من باید ازت بپرسم نفسم
ا. ت: من خوبم کوکی جونم
ویو یونگی:)
دم در وایسادم تا ببینم این پشمک(جونگکوک) و دخترم چی میگن
اه اه چندشاااا کوکی جونم نفسم🤢🤮
ولی یاد لیا افتادم🤧
یونگی: کفتارای عنتر دلو قلوه نگیرید جونگکوک توهم حق نداری نزدیکش شی حالاهم برو
جونگکوک: اما...
یونگی: زهر بز برو
ا. ت: نه کوکی نرو😭
جونگکوک: بعدا میبینمت پرنسس من
یونگی: پادشاه کدوم کشوری هستی که ا. ت پرنسسته؟
جونگکوک: شما بهترین پدر کدوم جهان هستید که دخترتون ب پشمتونه؟
جیهوپ: یعنی از شدت حق بودن میخوام پاره شم از خنده🤣🤣🤣
یونگی: تو که کلا جر بخور باید واست خیاط بگیرم جر خوردی بدوزتت
ا. ت: عمتو گاییدم بابا😂
جونگکوک: واتتتتتت؟
ا. ت: چیزه عمو جیمین یادم داد
یونگی: جیمین غلط کرد
جونگکوک: جیمین شییییی(صداش تو مغزم پلی شد)
پرستار: ببخشید اقای مین باید ی چیزیو بدونید
یونگی: بگو
پرستار: تشریف بیارید بیرون
«رفتن ببرون»
پرستار: ا. ت خانوم بیماری قلبی دارن که از مادرشون به هشون رسیده اما خوشبختانه اکر حامله بشن بچشون نمیمیره اما نباید تو فشار باشن ناراحت شن اگه کسیو دارن حالشون باهاشون خوبه لطفا از هم جداشون نکنید چون باعث میشه قلبشون از کار بیوفته و فوت کنن
یونگی: چ.. چشم حتما
شرایط پارت بعد
35 لایک
۷.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.