تصور کن کوکی پارت ۵
۲ روز بعد
رفتی تو راه رو مدرسه
استاد ورزش:کلوچه سلام صبح بخیر
کلوچه:سلا استاد ممنون
کوک:کلوچهههههههه
برگشتی که کوک پرید روت از پشت پرت شدی زمین
کوک:قربونت برم من دیگه میتونم بغلت کنم
کلوچه:باشه باشه کوک ولم کن
کوک:نمیشه نمیشه دو روز ازت دور بودم
کلوچه:کوک ولم کن جلو بچه ها و استاد زشته
همش داشت سر و صورتت رو بوس میکرد
کلوچه:کوک توروخدا ولم کن قلقلکم میاد
کوک:نمیشه نمیشه
کلوچه:تر خدا پاشو دارن نگامون میکنن
کوک:نگاه نداره
کلوچه:کوک ولم کن دیگه
کوک:باشه
و از روت پاشد پا شدی و خودت رو مرتب کردی
استاد:دور روز بد جور بهش فشار وارده بود(با خنده )
کلوچه:بله(با خنده )
کوک:بله استاد بد جور بد جور من نمیتونم ۱ ثانیع ازش دور باشم
کلوچه:بسته کوک کلاس داره شروع میشه
از استاد خداحافظی کردی و رفتین تو کلاس و نشستی
معلم:سلام بچه ها
همه:سلام
معلم:یه دوست جدید داریم بیا تو عزیزم
سیلدا:سلام من سیلدا هستم
کوک که داشت چی میخورد آب پرید تو گلوش
کلوچه:کوک کوک چی شده
کوک:ت ههه ت تو اینجا چه غلطی میکنی(با داد )
سیلدا:آآ سلام بیبی اینجا چیکار میکنی
کوک:به من نگو بیبی از قست اومدی اینجا آرههه(با داد )
معلم:کوک ساکت کلاس رو گزاشتی رو سرت
کوک:آقا ببخشید ولی من نمیتونم آروم باشم
سیلدا:هی تو کی هستی که به جانگ کوک میگی کوک
کلوچه:من??
سیلدا:آره تو
کلوچه:من دوست دختر کوکم
سیلدا:واقعا
کلوچه:هوم آره تو کی هستی
کوک:ولش کن این کصافت رو بیا بریم
و کوک دستت رو گرفت و از کلاس زد بیرون
کلوچه:کوک اون کی بود
کوک:بشین تا بهت بگم
نشستی پیش کوک
لایک و مخصوصا نظر یادتون نره
رفتی تو راه رو مدرسه
استاد ورزش:کلوچه سلام صبح بخیر
کلوچه:سلا استاد ممنون
کوک:کلوچهههههههه
برگشتی که کوک پرید روت از پشت پرت شدی زمین
کوک:قربونت برم من دیگه میتونم بغلت کنم
کلوچه:باشه باشه کوک ولم کن
کوک:نمیشه نمیشه دو روز ازت دور بودم
کلوچه:کوک ولم کن جلو بچه ها و استاد زشته
همش داشت سر و صورتت رو بوس میکرد
کلوچه:کوک توروخدا ولم کن قلقلکم میاد
کوک:نمیشه نمیشه
کلوچه:تر خدا پاشو دارن نگامون میکنن
کوک:نگاه نداره
کلوچه:کوک ولم کن دیگه
کوک:باشه
و از روت پاشد پا شدی و خودت رو مرتب کردی
استاد:دور روز بد جور بهش فشار وارده بود(با خنده )
کلوچه:بله(با خنده )
کوک:بله استاد بد جور بد جور من نمیتونم ۱ ثانیع ازش دور باشم
کلوچه:بسته کوک کلاس داره شروع میشه
از استاد خداحافظی کردی و رفتین تو کلاس و نشستی
معلم:سلام بچه ها
همه:سلام
معلم:یه دوست جدید داریم بیا تو عزیزم
سیلدا:سلام من سیلدا هستم
کوک که داشت چی میخورد آب پرید تو گلوش
کلوچه:کوک کوک چی شده
کوک:ت ههه ت تو اینجا چه غلطی میکنی(با داد )
سیلدا:آآ سلام بیبی اینجا چیکار میکنی
کوک:به من نگو بیبی از قست اومدی اینجا آرههه(با داد )
معلم:کوک ساکت کلاس رو گزاشتی رو سرت
کوک:آقا ببخشید ولی من نمیتونم آروم باشم
سیلدا:هی تو کی هستی که به جانگ کوک میگی کوک
کلوچه:من??
سیلدا:آره تو
کلوچه:من دوست دختر کوکم
سیلدا:واقعا
کلوچه:هوم آره تو کی هستی
کوک:ولش کن این کصافت رو بیا بریم
و کوک دستت رو گرفت و از کلاس زد بیرون
کلوچه:کوک اون کی بود
کوک:بشین تا بهت بگم
نشستی پیش کوک
لایک و مخصوصا نظر یادتون نره
۵۲.۴k
۳۰ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.