A paradise of memory
part¹²
جیهون: عه سلام کوچولوی زبون دراز
جیمین : سلام دراز بدبخت گاو گوساله
مدیر: با استادا درست صحبت کن جیمین ازش.....
یونگی: ادامه بده
مدیر: شرمند جناب مین
جیهون: اوخ اوخ فراررررررر
جیمین: وایسا ببینم تو چرا به من گفتی کوچولو هاننننننن
رفتیم بیرون از اکادمی
چان می: جی هیون کجا بودی دیشب
یونگی: خونهری من بوده مشکلی داری
جی هیون: انقدر خونش خفنههههه
سوهون: دختره ی.....
جیمین: عمته
سوهون: تو دیگه چی میگی
دخترا: استاد مین ما دوست داریمممم
یونگی: منم یکی دیگه رو دوست دارم با تشکر مین یونگی
میرای: منو میگه
هانا: تو کی ای
یونگی: گوه بخورم تو رو بگم
جی هیون: اینو میگه پارک جیمینننننننننننن
جیمین: بله منو میگه اگه مشکل دارین برین بمیرین اهان منم دلم خواست از خواهر شوهر گلم محافظت کنم
جی هیون: تنکیو
کوک: ما میدونستیم شما نمیدونستید
میرای: دروغ میگن
جی هیون یغه ی لباسمو کشید پایین
جی هیون: خیر نمیگیم مدرک واضح
میرای: مگه منو دوست نداشتی
یونگی: تا دیروز اویزونم بود یکم بهت رو دادم خیال نکن دوست دارم
ته: فعلا
جی هیون: یونگیاااااااااا بریممممممممم
رفتیم سوار شدیم و رفتیم خونه
✧ خونه یونگی ✧
جی هیون: چقدر گوه میخورنا
رفتم نشستم رو مبل
جیمین: چرا به من میگن کوچولو من که کوچولو نیستم
یونگیم اومد جلوم
یونگی: چون هستییییی
جیمین: نیستم
یونگی: هستی
جیمین: نیستم
یونگی: هستی
جیمین: نیستم" بغض "
یونگی: هستی
جیمین: من کوچولو نیستم
یونگی: هستی ولی فقط کوچولوی منی
جیمین: قبول دارم
رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم
جی هیون: جیمینااااااااااااااا
رفتم بیرون
جیمین: چیه
جی هیون: یونگی کارت داره
رفتم تو اتاقش
جیمین: یونگی کجایی
که در بسته شد و یکی قفلش کرد یونگی: یه کار خیلی مهم باهات دارم بیبی
جیمین: نه جی هیون میفهمه
یونگی: خیالت راحت الان میره بیرون
جی هیون: خداحافظ من میرم خونه ی لیا " داد "
به سرعت اومد نزدیکم و لبامو اسیر خودش کرد خیلی وحسیانه میبوسید جوری که احساس میکردم هر حلظه قراره لبام کنده بشه دستشو دورم حلقه کرد که باعث چسبیدن بدنامون بهم شد
۳ مین بعد
جیمین: میخوای چیکار کنی چرا عجیب شدی
یونگی: عشق به تو عجیبم کرده
سرشو تو گودیه گردنم کرد و شروع به گذاشتن کیس مارک های درد ناک کرد
جیمین؛ یونگی ولم کن اخخخخخ نکن درد میگیره تورو خدا ولم کن
یونگی: بهت معتادم بیبی
به کارش ادامه داد
۳۰ مین بعد
هلش دادم
جیمین: ولم کن درد میگیره "گریه"
یونگی: دوست دارم همه جای بدنت ردی از مالکیت من باشه
جیمین: من هق نمیخوام هق خیلی وحشی ای هق "گریه"
درو باز کردم و رفتم تو اتاق خودم
جی هیون: من اومدمممم "داد"
از اتاقم رفتم بیرون و جی هیونو بغل کردم
جیمین:
جیهون: عه سلام کوچولوی زبون دراز
جیمین : سلام دراز بدبخت گاو گوساله
مدیر: با استادا درست صحبت کن جیمین ازش.....
یونگی: ادامه بده
مدیر: شرمند جناب مین
جیهون: اوخ اوخ فراررررررر
جیمین: وایسا ببینم تو چرا به من گفتی کوچولو هاننننننن
رفتیم بیرون از اکادمی
چان می: جی هیون کجا بودی دیشب
یونگی: خونهری من بوده مشکلی داری
جی هیون: انقدر خونش خفنههههه
سوهون: دختره ی.....
جیمین: عمته
سوهون: تو دیگه چی میگی
دخترا: استاد مین ما دوست داریمممم
یونگی: منم یکی دیگه رو دوست دارم با تشکر مین یونگی
میرای: منو میگه
هانا: تو کی ای
یونگی: گوه بخورم تو رو بگم
جی هیون: اینو میگه پارک جیمینننننننننننن
جیمین: بله منو میگه اگه مشکل دارین برین بمیرین اهان منم دلم خواست از خواهر شوهر گلم محافظت کنم
جی هیون: تنکیو
کوک: ما میدونستیم شما نمیدونستید
میرای: دروغ میگن
جی هیون یغه ی لباسمو کشید پایین
جی هیون: خیر نمیگیم مدرک واضح
میرای: مگه منو دوست نداشتی
یونگی: تا دیروز اویزونم بود یکم بهت رو دادم خیال نکن دوست دارم
ته: فعلا
جی هیون: یونگیاااااااااا بریممممممممم
رفتیم سوار شدیم و رفتیم خونه
✧ خونه یونگی ✧
جی هیون: چقدر گوه میخورنا
رفتم نشستم رو مبل
جیمین: چرا به من میگن کوچولو من که کوچولو نیستم
یونگیم اومد جلوم
یونگی: چون هستییییی
جیمین: نیستم
یونگی: هستی
جیمین: نیستم
یونگی: هستی
جیمین: نیستم" بغض "
یونگی: هستی
جیمین: من کوچولو نیستم
یونگی: هستی ولی فقط کوچولوی منی
جیمین: قبول دارم
رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم
جی هیون: جیمینااااااااااااااا
رفتم بیرون
جیمین: چیه
جی هیون: یونگی کارت داره
رفتم تو اتاقش
جیمین: یونگی کجایی
که در بسته شد و یکی قفلش کرد یونگی: یه کار خیلی مهم باهات دارم بیبی
جیمین: نه جی هیون میفهمه
یونگی: خیالت راحت الان میره بیرون
جی هیون: خداحافظ من میرم خونه ی لیا " داد "
به سرعت اومد نزدیکم و لبامو اسیر خودش کرد خیلی وحسیانه میبوسید جوری که احساس میکردم هر حلظه قراره لبام کنده بشه دستشو دورم حلقه کرد که باعث چسبیدن بدنامون بهم شد
۳ مین بعد
جیمین: میخوای چیکار کنی چرا عجیب شدی
یونگی: عشق به تو عجیبم کرده
سرشو تو گودیه گردنم کرد و شروع به گذاشتن کیس مارک های درد ناک کرد
جیمین؛ یونگی ولم کن اخخخخخ نکن درد میگیره تورو خدا ولم کن
یونگی: بهت معتادم بیبی
به کارش ادامه داد
۳۰ مین بعد
هلش دادم
جیمین: ولم کن درد میگیره "گریه"
یونگی: دوست دارم همه جای بدنت ردی از مالکیت من باشه
جیمین: من هق نمیخوام هق خیلی وحشی ای هق "گریه"
درو باز کردم و رفتم تو اتاق خودم
جی هیون: من اومدمممم "داد"
از اتاقم رفتم بیرون و جی هیونو بغل کردم
جیمین:
۷.۸k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.