fake
Hostage
گروگان
Part 1
پارت ۱
ا/ت ویو
هوففف امروزم یه روز مسخره دیگه ساعت چنده؟ ساعت ۶:۳۰ صبحههههه واییییی دیرم شد دیرم شد باید برم سرکار سریع رفتم به دوش گرفتم و موهام و خشک کردم و یه رژ صورتی کمرنگ زدم و لباسم و پوشیدم و رفتم سمت کافه خب من تو یه کافه کار میکنم به عنوان پیشخدمت ، به کافه رسیدم و با بچه ها سلام کردم سریع رفتم لباسام رو عوض کردم و منتظر مشتری موندم
جیمین ویو
آه امروز انقدر کار دارم که وقت نمیکنم برم تو یه کافه ای یه چیزی بخورم پس به مینجی گفتم برام یچیزی درست کنه برای صبحونه اونم قبول کرد داشتم کارهام رو میکردم که صدای در اومد
مینجی:داداشی منم صبحونه ات رو آوردم
جیمین:بیا تو
مینجی اومد تو دستش یه سری خوراکی بود ازش تشکر کردم و رفت به ادامه کارهام رسیدم و خوراکی ها هم خوردم
پرش زمانی به شب
ا/ت ویو
آخیششش بالاخره کارم تموم شد امروز خیلی خیلی روز سختی بود ساعت چنده؟ ۲ شب؟ ناموصا من الان تک و تنها تو این راه تو این ساعت برگردم خونه؟باید اشهدم رو بخونم
لباسام رو عوض کردم و در کافه رو قفل کردم هوا خیلی خیلی تاریک بود یه کوچولو ترسیدم ولی خب مجبورم داشتم میرفتم که یه پسری رو دیدم که داشت سیگار میکشید
جیمین ویو
بالاخره کارهام تموم شد از خونه زدم بیرون با بنز مشکیم رفتم تو یه کوچه ای وایسادم داشتم سیگار میکشیدم که یه دختر اومد از جلوم رد شد ساعت ۲ شبه یه دختر تک و تنها تو این کوچه خیابون های تاریک؟رفتم دنبالش
ا/ت ویو
دیگه داشتم به خونم نزدیک میشدم که احساس کردم یکی پشت سرمه اهمیتی ندادم ولی یه کوچولو تند تر راه رفتم که شنیدم صدای پا هم خیلی تندتر شد قلبم از ترس تپش گرفته بود تندتر دویدم که یهو.......
جیمین ویو
دنبالش راه افتادم کم کم مثل اینکه فهمید من پشت سرشم سرعتش رو بیشتر کرد منم تند تر دویدم دنبالش که.......
ا/ت ویو
قلبم از ترس تپش گرفته بود تندتر دویدم که یهو دوتا دست حلقه شد دور کمرم تا اومد جیغ بزنم دستی مانع جیغ زدنم شد
جیمین:یه لیدی کوچولو مثل تو ساعت ۲ نصفه شب تو این کوچه خیابون های تاریک چیکار میکنه؟
ا/ت:د...د...داشتم م...میرفتم خ...
خونه
جیمین:خونه؟نه نه نه تو دیگه نمیری خونه
ا/ت:چ....چی؟
جیمین:تو از این به بعد تو خونه من زندگی میکنی
ا/ت:م....م...من ا..... اینکار رو....ن...نمیکنم
جیمین:این یه درخواست نبود یه دستور بود
گروگان
Part 1
پارت ۱
ا/ت ویو
هوففف امروزم یه روز مسخره دیگه ساعت چنده؟ ساعت ۶:۳۰ صبحههههه واییییی دیرم شد دیرم شد باید برم سرکار سریع رفتم به دوش گرفتم و موهام و خشک کردم و یه رژ صورتی کمرنگ زدم و لباسم و پوشیدم و رفتم سمت کافه خب من تو یه کافه کار میکنم به عنوان پیشخدمت ، به کافه رسیدم و با بچه ها سلام کردم سریع رفتم لباسام رو عوض کردم و منتظر مشتری موندم
جیمین ویو
آه امروز انقدر کار دارم که وقت نمیکنم برم تو یه کافه ای یه چیزی بخورم پس به مینجی گفتم برام یچیزی درست کنه برای صبحونه اونم قبول کرد داشتم کارهام رو میکردم که صدای در اومد
مینجی:داداشی منم صبحونه ات رو آوردم
جیمین:بیا تو
مینجی اومد تو دستش یه سری خوراکی بود ازش تشکر کردم و رفت به ادامه کارهام رسیدم و خوراکی ها هم خوردم
پرش زمانی به شب
ا/ت ویو
آخیششش بالاخره کارم تموم شد امروز خیلی خیلی روز سختی بود ساعت چنده؟ ۲ شب؟ ناموصا من الان تک و تنها تو این راه تو این ساعت برگردم خونه؟باید اشهدم رو بخونم
لباسام رو عوض کردم و در کافه رو قفل کردم هوا خیلی خیلی تاریک بود یه کوچولو ترسیدم ولی خب مجبورم داشتم میرفتم که یه پسری رو دیدم که داشت سیگار میکشید
جیمین ویو
بالاخره کارهام تموم شد از خونه زدم بیرون با بنز مشکیم رفتم تو یه کوچه ای وایسادم داشتم سیگار میکشیدم که یه دختر اومد از جلوم رد شد ساعت ۲ شبه یه دختر تک و تنها تو این کوچه خیابون های تاریک؟رفتم دنبالش
ا/ت ویو
دیگه داشتم به خونم نزدیک میشدم که احساس کردم یکی پشت سرمه اهمیتی ندادم ولی یه کوچولو تند تر راه رفتم که شنیدم صدای پا هم خیلی تندتر شد قلبم از ترس تپش گرفته بود تندتر دویدم که یهو.......
جیمین ویو
دنبالش راه افتادم کم کم مثل اینکه فهمید من پشت سرشم سرعتش رو بیشتر کرد منم تند تر دویدم دنبالش که.......
ا/ت ویو
قلبم از ترس تپش گرفته بود تندتر دویدم که یهو دوتا دست حلقه شد دور کمرم تا اومد جیغ بزنم دستی مانع جیغ زدنم شد
جیمین:یه لیدی کوچولو مثل تو ساعت ۲ نصفه شب تو این کوچه خیابون های تاریک چیکار میکنه؟
ا/ت:د...د...داشتم م...میرفتم خ...
خونه
جیمین:خونه؟نه نه نه تو دیگه نمیری خونه
ا/ت:چ....چی؟
جیمین:تو از این به بعد تو خونه من زندگی میکنی
ا/ت:م....م...من ا..... اینکار رو....ن...نمیکنم
جیمین:این یه درخواست نبود یه دستور بود
۱۸.۴k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.