دارم ازت متنفر میشم پارت۵
#صدای راه رفتن یکی از طبقه ی بالا بلند شد . فهمیدم زیبای خفته بیدار شده من نمیدونم چرا این اینقدر می خوابه چون خواهرم میاد خونم گاهی اوقات یک دست لباس تو خونه ای نو براش بردم بالا در زدم با چشم های تعجب زده نگاهم کرده بود لباس رو بهش دادم
- بعد که لباس تو عوض کردی بیا پایین.
میخواست یچیزی بگه که من سریع برگشتم رفتم پایین
ویو ا\ت
دنبال دستشویی بودم که دیدم یکی در زد رفتم سمت در تا در رو باز کنم درو که باز کردم دیدم تهیونگ با یک دست لباس تو خونه ای دم در وایستاده
بهم گفت:«بعد که لباستو عوض کردی بیا پایین»
+چقدر این پسره پررو عه( تو افکارش)
خواستم ازش بپرسم که دستشویی این اتاق کجاست که راهشو کشید رفت
- بعد که لباس تو عوض کردی بیا پایین.
میخواست یچیزی بگه که من سریع برگشتم رفتم پایین
ویو ا\ت
دنبال دستشویی بودم که دیدم یکی در زد رفتم سمت در تا در رو باز کنم درو که باز کردم دیدم تهیونگ با یک دست لباس تو خونه ای دم در وایستاده
بهم گفت:«بعد که لباستو عوض کردی بیا پایین»
+چقدر این پسره پررو عه( تو افکارش)
خواستم ازش بپرسم که دستشویی این اتاق کجاست که راهشو کشید رفت
۱۲۱
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.