فیک عشق در خطر است پارت: ۱9

کوک: یه سوال ما که برای فرداشب لباس نداریم عه پسرا نگاه کنید اون پسره ی بی شعور اینجا چی میخواد

ته هیون: آهای خدمتکار لیا کجاست (سرد، جدی)

خدمتکار: آقا ارباب بزرگ توی اتاق شکنجه هستن با اجازه

ته هیون: به به پسرا میبینم که دارین شام میخورین اونم با خیال راحت اصلا کی به شما اجازه داده غذا بخورید ها راستی شما رو دیگه دوست نداره ما کلی دورغ به جای شما گفتیم آرمی دارن کم کم تر شدند و بعد دیدم دیگه اصلا آرمی نمونده الان شما آیدل نیستین

لیا: ته هیون کی اومدی؟

ته هیون: الان داشتم به پسرا میگفتم دیگه آیدل نیستند آها راستی زن عمو گفت بگم که باید لباس هاتون عروس مشکی باشه چون رسم خانواده ای کیم هست باشه خب لباس تو رو و بقیه خودشون سفارش دادند مال تو از خیلی خوشگلتر من دیگه برم کاری نداری دختر عمو عزیز

لیا: ببین برای پسرا بهترین لباس ها رو بخر از لباس خونگی همه رنگی و همه طرحی و لباس لش همه رنگی همه طرحی و لباس های اسپرت همه رنگی همه طرحی لباس های دارک لباس های کیوت ووو کت و شلوار همه رنگی و همه طرحی خب میتونی بری بای

ته هیون: باشه فعلا بای

لیا: خب پسرا اگه شام تون تموم شد بریم اتاق هاتون و نشون تون بدم ساعت ۱۲:۳٠ شب هست بلند بشین بریم

نامجون: باشه پسرا بریم و راجبه شام ممنومنم