فیک جیمین(عشق حقیقی)p⁵
شب میشود*
جیمین میاد دم در*: یا حضرت وحشت تو اینجا چیکارمیکنی اصن اینجارو از کجا پیدا کردی؟! قلبم وایساد! عه...(با ترس بیش از حد-_-)
سونگهو: خو چیه بعد مدرسه دنبالت کردم راهمم از اینور بود... به من چه... ینی انقد گوشات کره؟ تو دو سانتی متریت بودم...
جیمین: عه... احیانا نمیخوای منو ببری کافه؟
سونگهو: چرا
جیمین: خوب پس خواهرو برادر به هم رفتن...
سونگهو: هانن؟
جیمین: هیچی...
رفتن کافه*
جیمین: بوی قهوه...
سونگهو: ببینم خوشت نمیاد؟
جیمین: چرا ولی نه از نوع تلخش...
سونگهو: ببین پسر جون همین اول کاری یه چیزاییو برات روشن کنم... ۱ از حد خودت اونور تر نمیشی۲ خیلی نزدیک خواهرم نمیشی ۳زنگای تفریحم زیاد باهاش نمیگذرونی!
جیمین: عامممم*~*چیزه من...
سونگهو: من از مِن مِن کردن خوشم نمیاد... عین عادم حرف بزن...
کامبک به خونه ا/ت*
ا/ت: نکنه دعواشون شه؟ وایییی اخه من چرا اجازه دادم این سونگهو عوضی با جیمین بره بیرون؟ اه اصن باید برم دنبالشون... آدرسم ندارم اخه... ها... صبرکن... اون لوکیشنی که سونگهو بعد از ظهر برام فرستاده بود... زندس...
کامبک به کافه*
سونگهو: خلاصه گفتم که در جریان باشید
ا/ت: داداششششششش
سونگهو: عه این اینجا چیکار میکنه؟
ا/ت: از این به بعد خواصتی بری جایی مکان یابتو خاموش کن کسی پیدات نکنه
جیمین: شما دوتا همیشه همینین؟
ا/ت: اذیتت ک نکرد؟ اون اهل دعواس... مخصوصن اگه پای من وسط باشه...
جیمین: عووو نه نه اصن هیچ کاری نکرد
جیمین تو دلش(چرا احساس میکنم این دخترو هزار بار دیدم...)
جیمین میاد دم در*: یا حضرت وحشت تو اینجا چیکارمیکنی اصن اینجارو از کجا پیدا کردی؟! قلبم وایساد! عه...(با ترس بیش از حد-_-)
سونگهو: خو چیه بعد مدرسه دنبالت کردم راهمم از اینور بود... به من چه... ینی انقد گوشات کره؟ تو دو سانتی متریت بودم...
جیمین: عه... احیانا نمیخوای منو ببری کافه؟
سونگهو: چرا
جیمین: خوب پس خواهرو برادر به هم رفتن...
سونگهو: هانن؟
جیمین: هیچی...
رفتن کافه*
جیمین: بوی قهوه...
سونگهو: ببینم خوشت نمیاد؟
جیمین: چرا ولی نه از نوع تلخش...
سونگهو: ببین پسر جون همین اول کاری یه چیزاییو برات روشن کنم... ۱ از حد خودت اونور تر نمیشی۲ خیلی نزدیک خواهرم نمیشی ۳زنگای تفریحم زیاد باهاش نمیگذرونی!
جیمین: عامممم*~*چیزه من...
سونگهو: من از مِن مِن کردن خوشم نمیاد... عین عادم حرف بزن...
کامبک به خونه ا/ت*
ا/ت: نکنه دعواشون شه؟ وایییی اخه من چرا اجازه دادم این سونگهو عوضی با جیمین بره بیرون؟ اه اصن باید برم دنبالشون... آدرسم ندارم اخه... ها... صبرکن... اون لوکیشنی که سونگهو بعد از ظهر برام فرستاده بود... زندس...
کامبک به کافه*
سونگهو: خلاصه گفتم که در جریان باشید
ا/ت: داداششششششش
سونگهو: عه این اینجا چیکار میکنه؟
ا/ت: از این به بعد خواصتی بری جایی مکان یابتو خاموش کن کسی پیدات نکنه
جیمین: شما دوتا همیشه همینین؟
ا/ت: اذیتت ک نکرد؟ اون اهل دعواس... مخصوصن اگه پای من وسط باشه...
جیمین: عووو نه نه اصن هیچ کاری نکرد
جیمین تو دلش(چرا احساس میکنم این دخترو هزار بار دیدم...)
۶.۴k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.