My badigard

My badigard

Part 3

[علامت ها:ات_سوجون÷ اجوما= بادیگارد* تو ذهن()]

ازش پرسیدم
=پسرم اسمت چیه؟چندسالته
+تهیونگ ۲۵
=خب پسرم من اجومام خب خوانین رو بهت میگم باید به همشون عمل کنی وگرنه شکنجه میشی(گ*وه خورده بچه من رو میزنه🗿💔)
+باشه
=۱.نباید خانوم رو به اسم کوچک صدا بزنی
۲.رو حرف خانم حرف نزن همچی چشم
۳.نباید سمت خدمتکارای زن جز من بری وگرنه خانوم اصبانی میشه
۴.باید به سوجون هم احترام بزاری
+سوجون کیه؟؟
=پسر خانوم
+(پس بچه داره)
+یه سوال
=بپرس
+اسم خانم چیه
=ات ......کیم ات
_اها
=اتاقت هم کنار اتاق خانومه
+اهوم باشه
=حالا هم یه لباس از تو کمد ور دار و بپوش و بیا پایین
+چشم

ویو ته

اجوما رفت و منم رفتم سمت لباسا یه تیشرت لش طوسی با یه شلوار بگ مشکی پوشیدم و رفتم پایین
دیدم ات رو مبل نشسته و سرش تو گوشیه اونم یه تیشرت لش طوسی با شلوار بگ مشکی پوشیده بود😐رفتم جلوش رو مبل نشستم که متوجه من شد
_خودتو معرفی کن
+کیم تهیونگ هستم ۲۵ سالمه
+اهوم اسم من رو که میدونی ...۲۳ سالمه
+اجوما قانونا رو گفته بهت؟؟
=اهوم
+از فردا شروع به کار میکنی
پاشد که بره
+آها یه چیز دیگه اینجا ساعت ۱۰ شب خاموشیه و باید ساعت ۷ بیدار شی


ببخشید چند روز فعالیت ندارم زیاد برای امتحانات