چند شاتی شوگا دلبر خون پارت آخر
نگاهم رو دادم به چشمایی که مثل تیله خون شده بود با اینکه خیلی خودش رو کنترل کرده بود کاملا واضح است که الانه که خون گریه کنه یه حس عجیب دارم عشق نیس ولی نمیخوام برم میخوام بیشتر به این چشما نگاه کنم نمیدونم کارم درسته یا نه نمیدونم بعد از امشب زنده میمونم یا نه عذاب میبینم یا نه ولی میخوام دل رو بزنم به دریا اینکه امشب رو باهام کیف میکنه و فردا احتمالا خونم رو بخوره تو ذهنم اس ولی یه حسی بهم میگه اعتماد کن به این
_شوگا
جانم
_نمیخوام بری
این جمله کافی بود که چشماش برق بزنن خندید و منو بغل کرد و گفت عاشقتم ات تا رو مخم نری سالم میمونی خیالت جم
اون شب شبی شد که اولین بار به یه مرد خودم رو سپردم دردناک و لذت بخش بود صبح وقتی بیدار شدم با اینکه درد داشتم وقتی به قیافه غرق در خواب شوگا نگاه کردم لبخند زدم مثل یه گربه ناز خوابیده بود با نوازشم بیدار شد
_ببخشد بیدارت کردم
عیبی نداره عشقم درد داری پاشو الانه که اوتوبوس را بیفته باید بری
_برم اما
نترس بابا منم باهات میام باید بهم جا بدی
_من خودم خونه خالم میمونم تورو کجا بزارم
پس یه خونه بگیرم
_مگه پول داری
آره خب
_پس باشه
سه سال چهار سال و پنج سال گذشته من و شوگا ازدواج کردیم و خوشبخت به زندگیمون رسیدیم من مهندس بودم و کار میکردم و شوگا ام خوب اون همیشه خواب بود تو خونه شاید در مورد بچه کنجکاو شدین بگم که نه هنوز نشده ولی تا وقتی ما با همیم هر چیزی اتفاق می افته
_شوگا
جانم
_نمیخوام بری
این جمله کافی بود که چشماش برق بزنن خندید و منو بغل کرد و گفت عاشقتم ات تا رو مخم نری سالم میمونی خیالت جم
اون شب شبی شد که اولین بار به یه مرد خودم رو سپردم دردناک و لذت بخش بود صبح وقتی بیدار شدم با اینکه درد داشتم وقتی به قیافه غرق در خواب شوگا نگاه کردم لبخند زدم مثل یه گربه ناز خوابیده بود با نوازشم بیدار شد
_ببخشد بیدارت کردم
عیبی نداره عشقم درد داری پاشو الانه که اوتوبوس را بیفته باید بری
_برم اما
نترس بابا منم باهات میام باید بهم جا بدی
_من خودم خونه خالم میمونم تورو کجا بزارم
پس یه خونه بگیرم
_مگه پول داری
آره خب
_پس باشه
سه سال چهار سال و پنج سال گذشته من و شوگا ازدواج کردیم و خوشبخت به زندگیمون رسیدیم من مهندس بودم و کار میکردم و شوگا ام خوب اون همیشه خواب بود تو خونه شاید در مورد بچه کنجکاو شدین بگم که نه هنوز نشده ولی تا وقتی ما با همیم هر چیزی اتفاق می افته
۳.۱k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.