☆͜͡𝓱𝓮 𝔀𝓪𝓼 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓾𝓼𝓲𝓷 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓷ঔৣ͡ ͜
☆͜͡𝓱𝓮 𝔀𝓪𝓼 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓾𝓼𝓲𝓷 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓷ঔৣ͡ ͜
☆͜͡part_²⁰ঔৣ͡ ͜
جونگکوک: خب من بردم
+چی می خوای
جونگکوک: پول
+چقدر
جونگکوک: .......(یک چیزی تصو کنید)
+چشم
جونگکوک: زود
+بفرمایید
جونگکوک: بریم
جیمین: نامجون بیاا
نامجون: اومدم
سوار ماشین شدیم و با بچه ها رفتیم بیرون بگردیم
جیمین: بچه ها بریم امشب بار
جونگکوک: من نمیتونم بیام چون باید برم خونه مادر زنم
نامجون:آها باشه پس میزارمیش برا فردا
جونگکوک: آره
جیمین: پس واسه فردا
جونگکوک: بله
ات ویو
ات: بچه ها بیاین فردا بریم بار چطوره
لیندا: من میام
سوهو: همچنین مگه میشه نیام
ات: پس فردا بریم
لیندا: باش
دیگه کم کم رفتم خونه جونگکوک نیومده بود ساعت 5 بود رفتم روکاناپه و شروع کردم تلوزیون دیدم که یکم بعدش جونگکوک هم اومد
جونگکوک: سلام
ات: سلام
جونگکوک: ای خدا مردم
ات: همچنین
جونگکوک: مگه تو چیکار کردی
ات: اممم هیچی
جونگکوک: پس هیچی نگو
ات: باش
جونگکوک: ساعت چند میریم
ات: 7
جونگکوک: باش
جونگکوک رفت لباسشو عوض کرد و اومد نشست باهم فیلم ببینیم
۱ساعت بعد
فیلم تموم شد و منو جونگکوک نگاه هم میکردیم
ات: خب فیلم تموم شد
جونگکوک: آره
ات: بریم آماده شیم
جونگکوک: بریم
رفتیم بالا جونگکوک موند پشت در تا من لباس عوض کنم یه دامن و کراپ سفید پوشیدم (اسلاید بعد) و یکم میکاپ کردم و رفتم بیرون جونگکوک رفت آماده شه
☆͜͡part_²⁰ঔৣ͡ ͜
جونگکوک: خب من بردم
+چی می خوای
جونگکوک: پول
+چقدر
جونگکوک: .......(یک چیزی تصو کنید)
+چشم
جونگکوک: زود
+بفرمایید
جونگکوک: بریم
جیمین: نامجون بیاا
نامجون: اومدم
سوار ماشین شدیم و با بچه ها رفتیم بیرون بگردیم
جیمین: بچه ها بریم امشب بار
جونگکوک: من نمیتونم بیام چون باید برم خونه مادر زنم
نامجون:آها باشه پس میزارمیش برا فردا
جونگکوک: آره
جیمین: پس واسه فردا
جونگکوک: بله
ات ویو
ات: بچه ها بیاین فردا بریم بار چطوره
لیندا: من میام
سوهو: همچنین مگه میشه نیام
ات: پس فردا بریم
لیندا: باش
دیگه کم کم رفتم خونه جونگکوک نیومده بود ساعت 5 بود رفتم روکاناپه و شروع کردم تلوزیون دیدم که یکم بعدش جونگکوک هم اومد
جونگکوک: سلام
ات: سلام
جونگکوک: ای خدا مردم
ات: همچنین
جونگکوک: مگه تو چیکار کردی
ات: اممم هیچی
جونگکوک: پس هیچی نگو
ات: باش
جونگکوک: ساعت چند میریم
ات: 7
جونگکوک: باش
جونگکوک رفت لباسشو عوض کرد و اومد نشست باهم فیلم ببینیم
۱ساعت بعد
فیلم تموم شد و منو جونگکوک نگاه هم میکردیم
ات: خب فیلم تموم شد
جونگکوک: آره
ات: بریم آماده شیم
جونگکوک: بریم
رفتیم بالا جونگکوک موند پشت در تا من لباس عوض کنم یه دامن و کراپ سفید پوشیدم (اسلاید بعد) و یکم میکاپ کردم و رفتم بیرون جونگکوک رفت آماده شه
۱۱.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.