پارت ۸۰ Blood moon
پارت ۸۰ Blood moon
کوک:بسه ساکت باش سرم و بردی
بعدم من و کنار زدو پفکایی که رو زمین پرت کرده بود برداشت و گرفت طرفم
کوک:بیا اینم پفکت
ا/ت:نمیخوام
کوک:بگیر حوصله ندارم به قران میزنم همینجا لهت میکنم
از جدیت تو صداش ترسیم از دستش گرفتم بعدم پشت سرش راه افتادم سمت ماشین تا توی ماشین نشستم دادش رفت هوا
؟:چه جلف بازی دراوردی که این طوری داشتن باهات لاس میزدن؟ها؟
با گریه گفتم
ا/ت:به خدا من کاری نکردم داشتم میومدم پیش تو
کوک:خفه شو دهنت و ببند نمیخوام صدای نحست و بشنوم
تا خود عمارت اشک میریختم و کامران با عصبانیت رانندگی میکرد
تارسیدیم سریع از ماشین پیاده شدم وبا گریه رفتم تو اتاقم
و در وبستم با همون لباسا رو تخت افتاده بودمو گریه میکردم ونفهمیدم کی خوابم برد
کوک:بسه ساکت باش سرم و بردی
بعدم من و کنار زدو پفکایی که رو زمین پرت کرده بود برداشت و گرفت طرفم
کوک:بیا اینم پفکت
ا/ت:نمیخوام
کوک:بگیر حوصله ندارم به قران میزنم همینجا لهت میکنم
از جدیت تو صداش ترسیم از دستش گرفتم بعدم پشت سرش راه افتادم سمت ماشین تا توی ماشین نشستم دادش رفت هوا
؟:چه جلف بازی دراوردی که این طوری داشتن باهات لاس میزدن؟ها؟
با گریه گفتم
ا/ت:به خدا من کاری نکردم داشتم میومدم پیش تو
کوک:خفه شو دهنت و ببند نمیخوام صدای نحست و بشنوم
تا خود عمارت اشک میریختم و کامران با عصبانیت رانندگی میکرد
تارسیدیم سریع از ماشین پیاده شدم وبا گریه رفتم تو اتاقم
و در وبستم با همون لباسا رو تخت افتاده بودمو گریه میکردم ونفهمیدم کی خوابم برد
۸.۲k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.