بادیگارد ایرانی من🖤🥷
بادیگارد ایرانی من🖤🥷
جونگ کوک: سوار ماشین شدم و سرم به صندلی ماشین تکیه دادم همش صحنه ای که گونم رو بوسید یادم میاد ضربه قلبم خیلی تند بود چشمام رو بستم تا یه ذره آروم بشم
نازنین:واااای نهههههه خواب موندمممم باورم نمیشهههه
جیمین: چیزی شده؟
نازنین: فاطیما پرواز داشت خواب موندمممم
جیمین: آها اره جونگ کوک میگفت
حنانه:خیلی بیشوری خیلی آشغال احمق کودن گاو خر
ملیکا: چیزی شده؟
حنانه: فاطیماااا رفت منو نبرد
ملیکا: خنده ریز
حنانه: تو بهش گفتی؟؟
ملیکا: آره
حنانه: خیلی گاوی چرا همچین کاری کردی
تهیونگ:جیمین یه سری وسیله داد بهش گفت بدم به رفیقایه نازنین در باز بود رفتم تو که دیدم دارن دو نفر باهم دعوا میکنن فک کنم ملیکا و حنانه بودن
حنانه: تو غلط کردی اصلا به تو چه
ملیکا: چیه فک کردی من میزارم تو یه ماه بری
حنانه: این همه آدم اینجا هست
ملیکا: تو فرق داری
حنانه: زر نزن من مگه واسه تفریح میریم فاطیما کنترل اعصاب نداره ممکنه به خودش آسیب بزنه
تهیونگ: اهم ببخشید
ملیکا: عووو؟ سلام ببخشید راستش ندیدمتون
تهیونگ: اشکال نداره ببینم شما گفتید فاطیما کنترل اعصاب نداره یعنی چی؟؟
حنانه: فاطیما از خودش اصلا راضی نیس و اگه اتفاقی بی افته و خراب کاری کنه پدره خودش رو در میاره من میخواستم برم ایران هواسم بهش باشه
تهیونگ:خوب میتونیم با جت شخصی بریم تا میتونیم ماهم بیایم
حنانه: جدیییی؟؟؟
جیمین: نه اصلا من نمیتونم باید آلبوم رو تکمیل کنم
تهیونگ: خوب ایران تکمیل کن
جیمین:نمیشه شما ها برید
تهیونگ: باشه نازنین تو چی؟؟
نازنین: من بادیگارد آقایه جیمینم پس؟؟
تهیونگ: پسنمیتونی بیای
نازنین:درسته!
نامجون: خوبه
جیمیننمیاد؟؟
تهیونگ:نه آلبومش میگه کار داره
جیهوپ: پس باید بریم لباس جم کنیم
نامجون: کوثر توهم بیا اینجوری حداقل کشور خودت هممیری
کوثر: باشه مرسی
شوگا: پس کی میخوای بهش اعتراف کنی خسته شدم انقدر عشقتون رو از دور دیدم
نامجون: میترسم
جین: از خداشم باشه دومین هندسام گروه دوسش داره
نامجون: هی جدا از شوخی اگه دوسمنداشته باشه چی؟؟
نازنین: اون موقع شکست عشقی میخوری تکیه دادم بودم به دیوار دستم چیپس بود
نامجون:مرسی انقدر رُکی
نازنین: خواهش میکنم یدونه چیپس خوردم
میخورید؟؟
جین: نه
نازنین: میخوردی هم نمیدادم
جین:😑😑
نازنین:یاح یاح یاح
هممون ایران خونه داریم میتونید همراه بچه ها برید خون هاشون قطعا اونا پیشه هم نمیرن و میرن خونه خودشون برید پیشه اونا جونگ کوک بفرستید خونه فاطیما یه ذره سکته کنه
جونگ کوک: هی شنیدما
نازنین:گفتم بشنوی
تهیونگ:توهم اینجا با جیمین حال کن
نازنین: هیییییی
همه:خخخ😂😂
پارت بیست و پنج🥷🖤
جونگ کوک: سوار ماشین شدم و سرم به صندلی ماشین تکیه دادم همش صحنه ای که گونم رو بوسید یادم میاد ضربه قلبم خیلی تند بود چشمام رو بستم تا یه ذره آروم بشم
نازنین:واااای نهههههه خواب موندمممم باورم نمیشهههه
جیمین: چیزی شده؟
نازنین: فاطیما پرواز داشت خواب موندمممم
جیمین: آها اره جونگ کوک میگفت
حنانه:خیلی بیشوری خیلی آشغال احمق کودن گاو خر
ملیکا: چیزی شده؟
حنانه: فاطیماااا رفت منو نبرد
ملیکا: خنده ریز
حنانه: تو بهش گفتی؟؟
ملیکا: آره
حنانه: خیلی گاوی چرا همچین کاری کردی
تهیونگ:جیمین یه سری وسیله داد بهش گفت بدم به رفیقایه نازنین در باز بود رفتم تو که دیدم دارن دو نفر باهم دعوا میکنن فک کنم ملیکا و حنانه بودن
حنانه: تو غلط کردی اصلا به تو چه
ملیکا: چیه فک کردی من میزارم تو یه ماه بری
حنانه: این همه آدم اینجا هست
ملیکا: تو فرق داری
حنانه: زر نزن من مگه واسه تفریح میریم فاطیما کنترل اعصاب نداره ممکنه به خودش آسیب بزنه
تهیونگ: اهم ببخشید
ملیکا: عووو؟ سلام ببخشید راستش ندیدمتون
تهیونگ: اشکال نداره ببینم شما گفتید فاطیما کنترل اعصاب نداره یعنی چی؟؟
حنانه: فاطیما از خودش اصلا راضی نیس و اگه اتفاقی بی افته و خراب کاری کنه پدره خودش رو در میاره من میخواستم برم ایران هواسم بهش باشه
تهیونگ:خوب میتونیم با جت شخصی بریم تا میتونیم ماهم بیایم
حنانه: جدیییی؟؟؟
جیمین: نه اصلا من نمیتونم باید آلبوم رو تکمیل کنم
تهیونگ: خوب ایران تکمیل کن
جیمین:نمیشه شما ها برید
تهیونگ: باشه نازنین تو چی؟؟
نازنین: من بادیگارد آقایه جیمینم پس؟؟
تهیونگ: پسنمیتونی بیای
نازنین:درسته!
نامجون: خوبه
جیمیننمیاد؟؟
تهیونگ:نه آلبومش میگه کار داره
جیهوپ: پس باید بریم لباس جم کنیم
نامجون: کوثر توهم بیا اینجوری حداقل کشور خودت هممیری
کوثر: باشه مرسی
شوگا: پس کی میخوای بهش اعتراف کنی خسته شدم انقدر عشقتون رو از دور دیدم
نامجون: میترسم
جین: از خداشم باشه دومین هندسام گروه دوسش داره
نامجون: هی جدا از شوخی اگه دوسمنداشته باشه چی؟؟
نازنین: اون موقع شکست عشقی میخوری تکیه دادم بودم به دیوار دستم چیپس بود
نامجون:مرسی انقدر رُکی
نازنین: خواهش میکنم یدونه چیپس خوردم
میخورید؟؟
جین: نه
نازنین: میخوردی هم نمیدادم
جین:😑😑
نازنین:یاح یاح یاح
هممون ایران خونه داریم میتونید همراه بچه ها برید خون هاشون قطعا اونا پیشه هم نمیرن و میرن خونه خودشون برید پیشه اونا جونگ کوک بفرستید خونه فاطیما یه ذره سکته کنه
جونگ کوک: هی شنیدما
نازنین:گفتم بشنوی
تهیونگ:توهم اینجا با جیمین حال کن
نازنین: هیییییی
همه:خخخ😂😂
پارت بیست و پنج🥷🖤
۱.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.