painful love part 70
اریکا که دیگه بیش از اندازه ضایع شده بود دمپایی رو از پاش درآورد و تا خواست به جونگ کوک بزنه جا خالی داد رفت اتاق اریکا هم دنبالش رفت تا کتکش بزنه...
@از دست اینا....من میرم پیششون یهو یوجینمو ندزدن
مینهو:بدو بدو تا یوجینتو ندزدن...(بعد که تهیونگ رفت اتاق)چیکار میکنی سوجین؟کار پیدا کردی؟
+اره پیدا کردم تو شرکت ال جی از فردا شروع به کار میکنم
مینهو:آدرسشو بگو فردا باهم بریم برسونمت
+آدرس**** ولی راستشو بخوای کوئین یکی از بچه های شرکتمون هست اون با بادیگاردش میاد دنبالم همیشه
مینهو:آها باش پس اشکال نداره یه بار میام بهت سر میزنم
+حتمی..خوب بیا بریم شام بکشم...بچهههه هاااا بیاییییننن
...
بعد اینکه شامو خوردیم جونگ کوک خواست خونمون بمونه تهیونگ و مینهو رفتن خونه منم ازشون خداحافظی کردم تا برم بخوابم بتونن فردا زود بلندشم
...
(صبح ساعت ۷:۵) لباسامو پوشیدم و موهامو باز گذاشتم و آرایش ملایم کردم عطکلن زدم بعد اینکه یوجینو به اریکا سپردم با جونگ کوک از خونه زدیم بیرون(جونگ کوکم منتظر بادیگاردش بود سوجینم منتظر کوئین بود)
×سوجینا مواظب خودت باش
+باشه هیونگ نگران نباش...کوئین اومد من برم بای
×بای
+سلام کوئین
کویین:سلام سوجین خانم...(به دستم که قوطی وسایلام بود نگاه کرد و گفت)وسایلاتن؟
+آره..
کویین:موفق باشی
+مرسی
دیگه حرفی نزدیم ولی وقتی لوازم التحریر رو دیدم برگشتم سمت کوئین
+کوئین میشه اینجا نگه داری
کوئین:چرا؟
+میخوام A4بخرم
کویین:خودم میخرم تو بشین الان میام
+ممنون
...
(توی شرکت)
کلید و توی در چرخوندمو بازش کردم نور خورشید با میزم میتابید رفتم و قوطی رو روی میز گذاشتم پنجره اتاقو باز گذاشتم اتاق تمیز بودو لازم به دستمال و گردگیری نبود وسایلارو روی میز چیدم و عودی که آورده بودم رو روشن کردم(اکه نمیدونین عود چیه همون با کبریت روشنش میکنیم دودی که ازش میاد بوی خوبی میده)
(۲۰ دیقه بعد)
بعد که قشنگ اتاقم کامل شد یه خانم درو زد و اومد پیشم
منشی:سلام خانم سوجین...واو اتاقتون خیلی قشنگ و کامل شده
+اوه ممنونم
منشی:ببخشید باید برین اتاق آقای مین باهاتون کار دارن باید چندتا از ورقه هارو امضا کنین
+اره اره الان میرم
از اتاق اومدیم بیرون و به اتاق یونگی حرکت کردم درو زدم و وارد اتاق شدم یونگی روی صندلی چرخدار پشت میز قهوه ایش نشسته بود ولی فقط یونگی نبود...پارک جیمین...درسته پارک جیمین روی مبل نشسته بود...نمیدونم اینجا چیکار میکرد ولی یادمه یونگی وقتی با یکی حرف میزد اون شخص جیمین بود و من نمیدونستم...
یونگی:سلام خانم کانگ
+سلام آقای مین
یونگی:وسایلاتو جا به جا کردی؟
@از دست اینا....من میرم پیششون یهو یوجینمو ندزدن
مینهو:بدو بدو تا یوجینتو ندزدن...(بعد که تهیونگ رفت اتاق)چیکار میکنی سوجین؟کار پیدا کردی؟
+اره پیدا کردم تو شرکت ال جی از فردا شروع به کار میکنم
مینهو:آدرسشو بگو فردا باهم بریم برسونمت
+آدرس**** ولی راستشو بخوای کوئین یکی از بچه های شرکتمون هست اون با بادیگاردش میاد دنبالم همیشه
مینهو:آها باش پس اشکال نداره یه بار میام بهت سر میزنم
+حتمی..خوب بیا بریم شام بکشم...بچهههه هاااا بیاییییننن
...
بعد اینکه شامو خوردیم جونگ کوک خواست خونمون بمونه تهیونگ و مینهو رفتن خونه منم ازشون خداحافظی کردم تا برم بخوابم بتونن فردا زود بلندشم
...
(صبح ساعت ۷:۵) لباسامو پوشیدم و موهامو باز گذاشتم و آرایش ملایم کردم عطکلن زدم بعد اینکه یوجینو به اریکا سپردم با جونگ کوک از خونه زدیم بیرون(جونگ کوکم منتظر بادیگاردش بود سوجینم منتظر کوئین بود)
×سوجینا مواظب خودت باش
+باشه هیونگ نگران نباش...کوئین اومد من برم بای
×بای
+سلام کوئین
کویین:سلام سوجین خانم...(به دستم که قوطی وسایلام بود نگاه کرد و گفت)وسایلاتن؟
+آره..
کویین:موفق باشی
+مرسی
دیگه حرفی نزدیم ولی وقتی لوازم التحریر رو دیدم برگشتم سمت کوئین
+کوئین میشه اینجا نگه داری
کوئین:چرا؟
+میخوام A4بخرم
کویین:خودم میخرم تو بشین الان میام
+ممنون
...
(توی شرکت)
کلید و توی در چرخوندمو بازش کردم نور خورشید با میزم میتابید رفتم و قوطی رو روی میز گذاشتم پنجره اتاقو باز گذاشتم اتاق تمیز بودو لازم به دستمال و گردگیری نبود وسایلارو روی میز چیدم و عودی که آورده بودم رو روشن کردم(اکه نمیدونین عود چیه همون با کبریت روشنش میکنیم دودی که ازش میاد بوی خوبی میده)
(۲۰ دیقه بعد)
بعد که قشنگ اتاقم کامل شد یه خانم درو زد و اومد پیشم
منشی:سلام خانم سوجین...واو اتاقتون خیلی قشنگ و کامل شده
+اوه ممنونم
منشی:ببخشید باید برین اتاق آقای مین باهاتون کار دارن باید چندتا از ورقه هارو امضا کنین
+اره اره الان میرم
از اتاق اومدیم بیرون و به اتاق یونگی حرکت کردم درو زدم و وارد اتاق شدم یونگی روی صندلی چرخدار پشت میز قهوه ایش نشسته بود ولی فقط یونگی نبود...پارک جیمین...درسته پارک جیمین روی مبل نشسته بود...نمیدونم اینجا چیکار میکرد ولی یادمه یونگی وقتی با یکی حرف میزد اون شخص جیمین بود و من نمیدونستم...
یونگی:سلام خانم کانگ
+سلام آقای مین
یونگی:وسایلاتو جا به جا کردی؟
۱۴.۳k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.