سناریو
وقتیخونآشامهستن
متیو:بیشتر اوقات از لبات تغذیه میکنه،سعی میکنه بهت سخت نگیره و باهات کنار بیاد،یه وقتایی باهم بحثتون میشه اما اون با یه دسته گل ازت معذرت خواهی میکنه
.
.
.
.
تئودور:خودشم کلافه میشه،خیلی اوقات از پسرای دیگه تغذیه میکنه اما گاهی هم از تو...
.
.
.
.
دراکو:بیشتر از گردن و ترقوه هات استفاده میکنه،خیلی اوقات به قدری زیاده روی میکنه که اه از نهادت بلند میشه
.
.
.
.
ریگولوس/لورنزو:اصلا نمیتونه دردت و ببینه،از دستات تغذیه میکنه و وقتی خونت و میمکه چشماش و میبنده تا چهره درهمت و نبینه!
.
.
.
.
تام:تا چندوقت اول نمیدونستی،اون بیشتر اوقات انقدر اذیت میشد که به حالت مس.تی در میومد،از شدت سردرد و معده درد حالش بهم میخورد،وقتی هم که فهمیدی خودت بهش پیشنهاد میدادی اما بخاطر اینکه دردی و تحمل نکنی قبول نمیکرد تا اینکه خیلی حالش بد میشد(آخی چقدر تام مهربونه)
متیو:بیشتر اوقات از لبات تغذیه میکنه،سعی میکنه بهت سخت نگیره و باهات کنار بیاد،یه وقتایی باهم بحثتون میشه اما اون با یه دسته گل ازت معذرت خواهی میکنه
.
.
.
.
تئودور:خودشم کلافه میشه،خیلی اوقات از پسرای دیگه تغذیه میکنه اما گاهی هم از تو...
.
.
.
.
دراکو:بیشتر از گردن و ترقوه هات استفاده میکنه،خیلی اوقات به قدری زیاده روی میکنه که اه از نهادت بلند میشه
.
.
.
.
ریگولوس/لورنزو:اصلا نمیتونه دردت و ببینه،از دستات تغذیه میکنه و وقتی خونت و میمکه چشماش و میبنده تا چهره درهمت و نبینه!
.
.
.
.
تام:تا چندوقت اول نمیدونستی،اون بیشتر اوقات انقدر اذیت میشد که به حالت مس.تی در میومد،از شدت سردرد و معده درد حالش بهم میخورد،وقتی هم که فهمیدی خودت بهش پیشنهاد میدادی اما بخاطر اینکه دردی و تحمل نکنی قبول نمیکرد تا اینکه خیلی حالش بد میشد(آخی چقدر تام مهربونه)
۳.۵k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.