بی تو بیمار و خـرابم کاش بودی،نازگل
بی تو بیمار و خـرابم کاش بودی،نازگل
کشته ی رنج و عذابم کاش بودی،نازگل
مثل پیچک دور خود می پیچم از تنهایی ام
دائماً در پیـچ و تابم کــاش بـودی،نازگل
حـرف ها دارم ولی ای نازنینم غیر تـو
کس نمی داند جوابم کاش بودی،نازگل
بودنم را بی تویی هر لحظه می ریزد بهم
تازگی مثل حـبابم کاش بودی،نازگل
تا به کی باید بمانم بین پهنای کویر
سالها محتاج آبم کاش بودی،نازگل
رختخوابم از نبودت بوی تنهایی گرفت
تا به کی تنها بخوابم کاش بودی،نازگل
پرتو خورشید رویت، مثل برف نیمروز
می کند این جا مذابم کاش بودی،نازگل
کشته ی رنج و عذابم کاش بودی،نازگل
مثل پیچک دور خود می پیچم از تنهایی ام
دائماً در پیـچ و تابم کــاش بـودی،نازگل
حـرف ها دارم ولی ای نازنینم غیر تـو
کس نمی داند جوابم کاش بودی،نازگل
بودنم را بی تویی هر لحظه می ریزد بهم
تازگی مثل حـبابم کاش بودی،نازگل
تا به کی باید بمانم بین پهنای کویر
سالها محتاج آبم کاش بودی،نازگل
رختخوابم از نبودت بوی تنهایی گرفت
تا به کی تنها بخوابم کاش بودی،نازگل
پرتو خورشید رویت، مثل برف نیمروز
می کند این جا مذابم کاش بودی،نازگل
۸۱۸
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.