پارت 11
پارت 11
ات میخواست بره تو ی خونه که یکی دستشو کشید
ات دید مامانش و خیلی تعجب کرد
ات:مامانیییییی توییی
مادر ات رو مینوسم م. ت
م. ت:اره خودممم
ات:تو مگه نمرده بودی(با حالت بغض
م. ت :نه عزیزم داستانش رو تعریف میکنم
م. ت:ایشون کی هستند
ات:ایشون جیمین هستن باهم عروسی کردیم
م. ت :از دیدارتون خوشبخت اقای جیمین
جیمین:منم از دیدارتون خوشبختم
م. ت:و این بقیه پسرا کین
ات:یادته عضو بی تی اس یا همون مافیا
م. ت :اها
جیهوپ:بفرمایید تو
م. ت:ببینین من توی جنگل بودم داشتم قدم میزدم که یهو یک پسر یعنی همون چاکسون جلوم ظاهر شد و منو زندانی کرد وچاقو کشید رو پاهام و اینا
و چون جون نداشتم دیگه نتونستم کاری کنم که وقتی حالم خوب شد فرار کردم
ات:قربونت برم
م. ت :اون تو بودی که همرو زدی
ات:اره خودم بودم😥
م. ت:به خودم رفتیا
و همه خندیدن
نامجون :یک چیزی خوب ما مادر ات و خودت ات خیلی از ما قوی ترن و ماهم صد درصد میتونیم شکستشون بدیم
م. ت:فقط یک چیزی شنیدم با چاکسون دعوا کردی و شکست خورده و گفتی دیگه سمت ما نیاد و لی میاد چون چاکسون با جکسون همدسته و برادرن
ات:اشکال نداره ففط باید مواظب باشیم
اجومای خونه ات زنگ زد
اجوما:ات خانم خونه ی مارو اتیش زدن من چیکار کنم
ات:واقعااا خوب چیزی نیست به ادرسی که میفرستم بیا اجوما مرسیه خبز دادی
اجوما اومد
اجوما:سلام
م. ت:وایی سلاممممم
م. ت اجوما رو بغل کرد
و الان دوتا سر اشپز دارن
تهیونگ:اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(با داد
ات:چیشده
تهیونگ دوربین پیدا کردم
جیمین:چیییی
ات:کجاست
تهیونگ :توی عروسکه
و ات عروسک رو برداشت
ات:هرکی که هستی فکر نکن میتونی مارو شکست بدی بهت گفتم که میکشمت اگه بیای سمت خانواده
نزار دستمو به خون الوده کنم
و دوربین رو شکست
م. ت:واووووو
و همه خندیدن و اخر یک نامه رو سر ات پرت شد که نوشته بود:همتون رو میکشم
ات:من بیشتر دوست دارم بکشمت چون میدونست صداش رو میشنوه بلند گفت
شوگا:ولش کن بابا زر میزنهتو خودت میکشیش
بقیه اره دیگه میکشیش
ات:باشه بابا
که یهویی دیدن
ات میخواست بره تو ی خونه که یکی دستشو کشید
ات دید مامانش و خیلی تعجب کرد
ات:مامانیییییی توییی
مادر ات رو مینوسم م. ت
م. ت:اره خودممم
ات:تو مگه نمرده بودی(با حالت بغض
م. ت :نه عزیزم داستانش رو تعریف میکنم
م. ت:ایشون کی هستند
ات:ایشون جیمین هستن باهم عروسی کردیم
م. ت :از دیدارتون خوشبخت اقای جیمین
جیمین:منم از دیدارتون خوشبختم
م. ت:و این بقیه پسرا کین
ات:یادته عضو بی تی اس یا همون مافیا
م. ت :اها
جیهوپ:بفرمایید تو
م. ت:ببینین من توی جنگل بودم داشتم قدم میزدم که یهو یک پسر یعنی همون چاکسون جلوم ظاهر شد و منو زندانی کرد وچاقو کشید رو پاهام و اینا
و چون جون نداشتم دیگه نتونستم کاری کنم که وقتی حالم خوب شد فرار کردم
ات:قربونت برم
م. ت :اون تو بودی که همرو زدی
ات:اره خودم بودم😥
م. ت:به خودم رفتیا
و همه خندیدن
نامجون :یک چیزی خوب ما مادر ات و خودت ات خیلی از ما قوی ترن و ماهم صد درصد میتونیم شکستشون بدیم
م. ت:فقط یک چیزی شنیدم با چاکسون دعوا کردی و شکست خورده و گفتی دیگه سمت ما نیاد و لی میاد چون چاکسون با جکسون همدسته و برادرن
ات:اشکال نداره ففط باید مواظب باشیم
اجومای خونه ات زنگ زد
اجوما:ات خانم خونه ی مارو اتیش زدن من چیکار کنم
ات:واقعااا خوب چیزی نیست به ادرسی که میفرستم بیا اجوما مرسیه خبز دادی
اجوما اومد
اجوما:سلام
م. ت:وایی سلاممممم
م. ت اجوما رو بغل کرد
و الان دوتا سر اشپز دارن
تهیونگ:اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(با داد
ات:چیشده
تهیونگ دوربین پیدا کردم
جیمین:چیییی
ات:کجاست
تهیونگ :توی عروسکه
و ات عروسک رو برداشت
ات:هرکی که هستی فکر نکن میتونی مارو شکست بدی بهت گفتم که میکشمت اگه بیای سمت خانواده
نزار دستمو به خون الوده کنم
و دوربین رو شکست
م. ت:واووووو
و همه خندیدن و اخر یک نامه رو سر ات پرت شد که نوشته بود:همتون رو میکشم
ات:من بیشتر دوست دارم بکشمت چون میدونست صداش رو میشنوه بلند گفت
شوگا:ولش کن بابا زر میزنهتو خودت میکشیش
بقیه اره دیگه میکشیش
ات:باشه بابا
که یهویی دیدن
۳.۸k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.