جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۱۴
ادمین ویو:
ات با اعصبانیت رانندگی می کرد و هی غرولند میکرد مثلن گفته بود زیاد نخورید ولی الان داشت در کمال احترام سه تا خرس گنده رو تحمل می کرد که پشت ماشین نشسته بودن و چیزای بیخودی و نامفهوم میگفتن باز جای شکرش باقی بود که به فکر اِهِم نمیوفتادن و بخاطر همین باید زود تر اون سه تا رو می روسوند خونه
وقتی بلخره رسیدن خونه هانا سریع درو باز کرد و با حالت شل رفت تو و لیان هم از کمر گرفته بودش جونگکوک خواست پیاده شه که سر خورد و نزدیک بود با سر بره توی زمین که ات گرفتن
ات:ایییی چقد سنگینی
جونگکوک دستشو انداخت روی شونهی ات و با کمک ات رفت تو انگار هانا لیانو برده بود توی اتاق خودش و داشتن روی تخت خداد تومی میپریدن(چیه؟چه فکری کردی هوم؟!شرایطو خوندی؟؟؟)ات چشماشو توی حدقه چرخوند و باهزار بدبختی یهرینو برد توی اتاقش و گذاشت روی تخت و کت خودشو و جونگکوکو در اورد
درحالی که به قولنج(درسته؟)کمرشو میشکست گفت
ات:باید اون ماسکو بکنی نمیتونی باهاش بخوابی
ولی جونگکوک حالش دست خودش نبود و درحالی که بالششو بغل کرده بود و پاهاشو توی دلش جمع کرده بود نالید
کوک:حالا نمیشه فردا بردارم ؟
یهویی دستش کشیده شد ات بردش توی دستشویی
ات:اول باید به صورتت یه ات بزنی که هوشیار شی
ات مشتشو پر از اب کرد و کشید به صورت جونگکوک اون ماسک شل شد ات بیشتر اب زد و اون ماسک دیگه به راحتی برداشته می شد البته از نظر ات
ات:خب بیا بشین اینجا تا اینو بردارم
ات کمی از ماسکو از صورت جونگکوک کند که جونگکوک لباسشو فشار داد
ات:عا درد داره؟
کوک:خیلی
ات کم کم اون ماسک که از نظر جونگکوک بدجنس بودو کند وقتی صورت جونگکوکو بالا اورد تا نگاهی با صورتش بکنه فهمید که واقعن منظور از درد چیه صورت جونگکوک قرمز شده بود چون پوست خودش به اینا عادت کرده بود دیگه ات متوجه دردش نمیشد ولی برای جونگکوک که اولین بار بود همچین ماسکایی میزنه درد داشته یاد اولین بار خودش افتاد اولین بار خودشم خیلی درد داشت
جونگکوک صورتشو توی دستاش قایم کرد
کوک:خیلی درد داشت بدجنسسس انگار دیگه هوشیار شده بود
در این حالت جونگکوک خیلی کیوت شده بود ناخواسته ات لبخند کمرنگی زد روغن کنار اینه ی دستشویی رو برداشت صورت جونگکوکو بالا گرفت تا به صورتش روغن بزنه که دیگه دردشو احساس نکنه ولی وقتی جونگکوک چشماشو باز کرد ات ناخواسته بهش زل زد
پارت۱۴
ادمین ویو:
ات با اعصبانیت رانندگی می کرد و هی غرولند میکرد مثلن گفته بود زیاد نخورید ولی الان داشت در کمال احترام سه تا خرس گنده رو تحمل می کرد که پشت ماشین نشسته بودن و چیزای بیخودی و نامفهوم میگفتن باز جای شکرش باقی بود که به فکر اِهِم نمیوفتادن و بخاطر همین باید زود تر اون سه تا رو می روسوند خونه
وقتی بلخره رسیدن خونه هانا سریع درو باز کرد و با حالت شل رفت تو و لیان هم از کمر گرفته بودش جونگکوک خواست پیاده شه که سر خورد و نزدیک بود با سر بره توی زمین که ات گرفتن
ات:ایییی چقد سنگینی
جونگکوک دستشو انداخت روی شونهی ات و با کمک ات رفت تو انگار هانا لیانو برده بود توی اتاق خودش و داشتن روی تخت خداد تومی میپریدن(چیه؟چه فکری کردی هوم؟!شرایطو خوندی؟؟؟)ات چشماشو توی حدقه چرخوند و باهزار بدبختی یهرینو برد توی اتاقش و گذاشت روی تخت و کت خودشو و جونگکوکو در اورد
درحالی که به قولنج(درسته؟)کمرشو میشکست گفت
ات:باید اون ماسکو بکنی نمیتونی باهاش بخوابی
ولی جونگکوک حالش دست خودش نبود و درحالی که بالششو بغل کرده بود و پاهاشو توی دلش جمع کرده بود نالید
کوک:حالا نمیشه فردا بردارم ؟
یهویی دستش کشیده شد ات بردش توی دستشویی
ات:اول باید به صورتت یه ات بزنی که هوشیار شی
ات مشتشو پر از اب کرد و کشید به صورت جونگکوک اون ماسک شل شد ات بیشتر اب زد و اون ماسک دیگه به راحتی برداشته می شد البته از نظر ات
ات:خب بیا بشین اینجا تا اینو بردارم
ات کمی از ماسکو از صورت جونگکوک کند که جونگکوک لباسشو فشار داد
ات:عا درد داره؟
کوک:خیلی
ات کم کم اون ماسک که از نظر جونگکوک بدجنس بودو کند وقتی صورت جونگکوکو بالا اورد تا نگاهی با صورتش بکنه فهمید که واقعن منظور از درد چیه صورت جونگکوک قرمز شده بود چون پوست خودش به اینا عادت کرده بود دیگه ات متوجه دردش نمیشد ولی برای جونگکوک که اولین بار بود همچین ماسکایی میزنه درد داشته یاد اولین بار خودش افتاد اولین بار خودشم خیلی درد داشت
جونگکوک صورتشو توی دستاش قایم کرد
کوک:خیلی درد داشت بدجنسسس انگار دیگه هوشیار شده بود
در این حالت جونگکوک خیلی کیوت شده بود ناخواسته ات لبخند کمرنگی زد روغن کنار اینه ی دستشویی رو برداشت صورت جونگکوکو بالا گرفت تا به صورتش روغن بزنه که دیگه دردشو احساس نکنه ولی وقتی جونگکوک چشماشو باز کرد ات ناخواسته بهش زل زد
۴.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.