چن پارتی جیمین پارت: 19
رف تو اتاقش گرف خوابید
سه جین: چرا انقد زود میخوای بخوابی (داد)
تو اتاق داد زدو گف
_دیشب تا صبح داشتم درس میخوندم خوابم میاد
بعد این حرفش دیگه صدایی ازش نیومدو احتمال اینو میدادم که خواب باشه منم رفتم تو اتاقم و خوابیدم
***
سه جین: هی هانا صبحونه امادس بیا بخور بریم مدرسه
ولی انگار قصد مدرسه اومدن نداشت چون لباس فرم نپوشیده بود و با اخمیکه رو صورتش نقش بسته بود اومدو گف
_بابام انگار قضیه سونگ کیونو فهمیده الانم گف زود برم
سه جین: خدا بخیر کنه باز بخاطر من نیوفتی تو دردسر
هانا: دردسری دیگه چیکارت کنم
سه جین: یاااا(خنده)
اومدو محکم بغلم کرد ولی ی حدسایی ازین کارش زدم ولی نمیدونم درست باشه یانه
سه جین: ه ه هانا ببینم نکنه
هانا: ارع صدرصد
سه جین: نه نه نباید تو بخاطر من دوباره این بلاسرت بیاد
هانا: به توچه ربطی داره من خودم مشکل کنترل خشم دارم
سه جین: ولی بخاطر من بود
هانا: کیم سه جین لطفا خفه شو من رفتم
سه جین: وایسا چقد طول میکشه
هانا: نمیدونم(لبخند) حالا من که نمیرم بمیرم برمیگردم
سه جین: بیا بغلم
هانا: خب دیگه برم
سریع رفت
حال صبحونه خوردن نداشتم میزو جمع کردمو کیفمو برداشتم و سمت مدرسه راه افتادم
حالم خوب نبود اخه هانا بخاطر من کلی اذیت میشه وقتی به مدرسه رسیدم رفتم داخل کلاس سرجام نشستم با دستام سرمو گرفتم
سه جین: چرا انقد زود میخوای بخوابی (داد)
تو اتاق داد زدو گف
_دیشب تا صبح داشتم درس میخوندم خوابم میاد
بعد این حرفش دیگه صدایی ازش نیومدو احتمال اینو میدادم که خواب باشه منم رفتم تو اتاقم و خوابیدم
***
سه جین: هی هانا صبحونه امادس بیا بخور بریم مدرسه
ولی انگار قصد مدرسه اومدن نداشت چون لباس فرم نپوشیده بود و با اخمیکه رو صورتش نقش بسته بود اومدو گف
_بابام انگار قضیه سونگ کیونو فهمیده الانم گف زود برم
سه جین: خدا بخیر کنه باز بخاطر من نیوفتی تو دردسر
هانا: دردسری دیگه چیکارت کنم
سه جین: یاااا(خنده)
اومدو محکم بغلم کرد ولی ی حدسایی ازین کارش زدم ولی نمیدونم درست باشه یانه
سه جین: ه ه هانا ببینم نکنه
هانا: ارع صدرصد
سه جین: نه نه نباید تو بخاطر من دوباره این بلاسرت بیاد
هانا: به توچه ربطی داره من خودم مشکل کنترل خشم دارم
سه جین: ولی بخاطر من بود
هانا: کیم سه جین لطفا خفه شو من رفتم
سه جین: وایسا چقد طول میکشه
هانا: نمیدونم(لبخند) حالا من که نمیرم بمیرم برمیگردم
سه جین: بیا بغلم
هانا: خب دیگه برم
سریع رفت
حال صبحونه خوردن نداشتم میزو جمع کردمو کیفمو برداشتم و سمت مدرسه راه افتادم
حالم خوب نبود اخه هانا بخاطر من کلی اذیت میشه وقتی به مدرسه رسیدم رفتم داخل کلاس سرجام نشستم با دستام سرمو گرفتم
۸.۲k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.