خدمتکار شخصی p²⁴
خدمتکار شخصی p²⁴
ا/ت.....
صبح با نوری که به چشام میخورد از خواب بیدار شدم که دیدم توی بغل جونگکوکم
جیغی زدم و هلش دادم که از تخت افتاد پایین
–:واای چیشده کی حمله کرده؟
+:خ..خب م..ما توی...
–:چاگیا....ما الان باهمیم مگه نه؟!
+:خب...اره دیگه
–:وایسا ببینم تو دوسم داری؟(با هیجان)
+:نه.. فقط بخاطر بچم میمونم....
–:او..اوهوم....
بریم پایین؟
+:بریم(لبخند)
وقتی از پله ها پایین میومدم بوی خوبی توی عمارت پیچیده بود و پسرا سر میز منتظر غذا بودن.سلامی کردیم و نشستیم که جین بلاخره صبحانه رو آورد ولی خداییش خوشمزه بود
پرش زمانی به بعد از صبحانه
–:ا/ت؟
+:بله!
–:آماده شو میریم جایی
+:اومم. کجا؟
–:بعداً میفهمی پایین منتظرم...آماده شدی بیا
.......
ادامه دارد......
ا/ت.....
صبح با نوری که به چشام میخورد از خواب بیدار شدم که دیدم توی بغل جونگکوکم
جیغی زدم و هلش دادم که از تخت افتاد پایین
–:واای چیشده کی حمله کرده؟
+:خ..خب م..ما توی...
–:چاگیا....ما الان باهمیم مگه نه؟!
+:خب...اره دیگه
–:وایسا ببینم تو دوسم داری؟(با هیجان)
+:نه.. فقط بخاطر بچم میمونم....
–:او..اوهوم....
بریم پایین؟
+:بریم(لبخند)
وقتی از پله ها پایین میومدم بوی خوبی توی عمارت پیچیده بود و پسرا سر میز منتظر غذا بودن.سلامی کردیم و نشستیم که جین بلاخره صبحانه رو آورد ولی خداییش خوشمزه بود
پرش زمانی به بعد از صبحانه
–:ا/ت؟
+:بله!
–:آماده شو میریم جایی
+:اومم. کجا؟
–:بعداً میفهمی پایین منتظرم...آماده شدی بیا
.......
ادامه دارد......
۳۸۱
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.