پارت ۶ ازدواج اجباری

جیمین:مامان بسه (جدی)
ات:این حتی بلد نیست جواب مهربونیو بده چه انتظاری دارین به مامانش احترام بزاره(بغض)
مامان جیمین :این بچرو چیکار کردی دیگه
۳ ساعت بعد
مامان ات: خب بچه ها ما میخوایم بریم خونه شب دیر بر میگردیم مواظب باشین خدافظ
ات ویو
رفتم حموم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون همینجوری با حوله اومدم بیرون که دیدم جیمین روبرومه چون سی...نه نم معلوم بود جیغ زدممم :نکنهههه میخواییی بهم تجاوز کنی
جیمین:....
ات: الووو
جیمین:.....
ات:جیمیننننن
جیمین:ها..چ..یشده
ات:پسر شده اها یادم نبود نباید باهات شوخی کنم الانم برو بیرون
جیمین:من فقط ...
ات:بیروننن
جیمین ویو
رفتم تو اتاق ات تا ازش عذر خواهی کنم با اینکه حتی نمیدونستم چجوری باید اینکارو کنم چون تا حالا این کلمه رو به زبون نیاوردم رفتم تو اتاقش صدای شیر اب میومد نشستم منتظرش که اومد بیروننن وایی چه بدن خوبی داره خدایی
ات ویو
پسره ی پرو (هوشش حواست باشه ها )
ات:تو چیمیگی دیگه
ادمین:یه کاری نکن زندگیت چون دست منه خرابش کنم
ات:ایشش برو بنویس
........................
حتی اگرم به پام بیافته نمیبخمش نشستم رو تخت موهامو خشک کردم یه لباس سادع پوشیدم دراز کشیدم رو تختم که بعد سیاهی مطلق...
#بی تی اس #جونگ کوک #جیمین