من عاشقش شدم ²⁹
من عاشقش شدم ²⁹
اینم بخاطر ۳۰۰ تایی شدنمون
از زبان سوجون:
درسته من الان یاید مرده بودم اما هروقت که اون عوضی بهم میگفت سوجین و میکشم و از این حرفا قلبم درد میگرفت و موقع ی اینکه بیهوش شدم وقتی بهوش اومدم کلی التماس دکتر کردم و بهش حقیقت و گفتم که گفت بهش میگم من مردم دلم واسه سوجین خیلی لک زده اما من از کشور خارج شدم و به امریکا اومدم و چون جایی که من زندگی میکنم بالا شهر هست خبری از اشغال و فقیر و اینا نبود بالاخره تونستم شرکت داروسازی و درست کنم و اینجا مشغول کار هستم
از زبان سوجین:
یکی از دوستام داخل آمریکا هست و کلی اصرار داره برم پلوش و یکم پیشش بمونم و منم قبول کردم چون یکم به خودمم کمک میکرد و امروز عصر پرواز داشتم
پرش زمانی به فرودگاه
از زبان سوجین:
رفتم داخل فرودگاه و بلیطم و گرفتم رفتم داخل هواپیما وقتی هواپیما نشست چمدونم و گرفتم وکدوستم و دیدم اسمش ووبین بود و دوست خوبی بود
ووبین:سلام سوجین سلام
+: سلام(بچه ها بچم از وقتی خبر مرگ سوجون و شنیده دیگه مث قبل با اشتیاق حرف نمیزنه)
ووبین: میدونم برات سخته که زنت و از دست دادی و حالا بیا بریم خونه ی من خونم داخل یه مکان خوب هست و خبری از چیزایی که تو بدت میاد نیست یه شام میخوریم و بعدشم میخوابیم و فرداش میبرمت یه پارتی که حال هوات عوض شه
+: هنوزم همونی
اینم بخاطر ۳۰۰ تایی شدنمون
از زبان سوجون:
درسته من الان یاید مرده بودم اما هروقت که اون عوضی بهم میگفت سوجین و میکشم و از این حرفا قلبم درد میگرفت و موقع ی اینکه بیهوش شدم وقتی بهوش اومدم کلی التماس دکتر کردم و بهش حقیقت و گفتم که گفت بهش میگم من مردم دلم واسه سوجین خیلی لک زده اما من از کشور خارج شدم و به امریکا اومدم و چون جایی که من زندگی میکنم بالا شهر هست خبری از اشغال و فقیر و اینا نبود بالاخره تونستم شرکت داروسازی و درست کنم و اینجا مشغول کار هستم
از زبان سوجین:
یکی از دوستام داخل آمریکا هست و کلی اصرار داره برم پلوش و یکم پیشش بمونم و منم قبول کردم چون یکم به خودمم کمک میکرد و امروز عصر پرواز داشتم
پرش زمانی به فرودگاه
از زبان سوجین:
رفتم داخل فرودگاه و بلیطم و گرفتم رفتم داخل هواپیما وقتی هواپیما نشست چمدونم و گرفتم وکدوستم و دیدم اسمش ووبین بود و دوست خوبی بود
ووبین:سلام سوجین سلام
+: سلام(بچه ها بچم از وقتی خبر مرگ سوجون و شنیده دیگه مث قبل با اشتیاق حرف نمیزنه)
ووبین: میدونم برات سخته که زنت و از دست دادی و حالا بیا بریم خونه ی من خونم داخل یه مکان خوب هست و خبری از چیزایی که تو بدت میاد نیست یه شام میخوریم و بعدشم میخوابیم و فرداش میبرمت یه پارتی که حال هوات عوض شه
+: هنوزم همونی
۱.۸k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.