41روز تا ماه تشنگی اطفال حسین ع..............
41روز تا ماه تشنگی اطفال حسین ع..............
لبیک یا اباالفضل....................
درباب : ژوليدگي و خاک بر سر ريختن در عزاي سيدالشهدا عليه السلام سيره و سنت اهلبيت عليهم السلام است
در روز عاشورا نيز چنين روايت شده است که:
مرحوم جزائري و بعضي ديگر نقل کردهاند که طرمّاح بن عدي روايت کرده در مورد آمدن حضرت خاتم الأنبياء عليه السلام و عدّهاي از پيامبران در زمين کربلا و در قتلگاه در شب يازدهم محرم و در همان روايت، نقل کرده است که:
«هو يحثو التـراب علي رأسه و شيبه»
«پيامبر عليه السلام در شام عاشورا خاک بر سر و بر محاسن خود ميريخت».
ابن عباس نيز حضور پيامبر عليه السلام درکربلا را چنين روايت ميکند:
«بَيْنَا أَنَا رَاقِدٌ فِي مَنْزِلِي إِذْ سَمِعْتُ صُـرَاخاً عَظِيماً عَالِياً مِنْ بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ فَخَرَجْتُ يَتَوَجَّهُ بِي قَائِدِي إِلَى مَنْزِلِهَا، وَ أَقْبَلَ أَهْلُ الْمـَدِينَةِ إِلَيْهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ، فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَيْهَا قُلْتُ: يَا أُمَّ الْمـُؤْمِنِينَ، مَا بَالُكِ تْصُرِخِينَ وَ تَغُوثِينَ فَلَمْ تُجِبْنِي، وَ أَقْبَلَتْ عَلَى النِّسْوَةِ الْهـَاشِمِيَّاتِ وَ قَالَتْ: يَا بَنَاتِ عَبْدِ الْمـُطَّلِبِ أَسْعِدْنَنِي وَ ابْكِينَ مَعِي، فَقَدْ وَ اللهِ قُتِلَ سَيِّدُكُنَّ وَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجـَنَّةِ، قَدْ وَ اللهِ قُتِلَ سِبْطُ رَسُولِ اللهِ وَ رَيْحَانَتُهُ الْحـُسَيْنُ. فَقِيلَ: يَا أُمَّ الْمـُؤْمِنِينَ، وَ مِنْ أَيْنَ عَلِمْتِ ذَلِكِ قَالَتْ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ فِي الْمـَنَامِ السَّاعَةَ شَعِثاً مَذْعُوراً، فَسَأَلْتُهُ عَنْ شَأْنِهِ ذَلِكَ، فَقَالَ: قُتِلَ ابْنِيَ الْحـُسَيْنُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الْيَوْمَ فَدَفَنْتُهُمْ، وَ السَّاعَةَ فَرَغْتُ مِنْ دَفْنِهِم…» .
«هنگامي كه من در منزلم استراحت ميكردم فريادي عظيم و بلند از خانه امّسلمه همسر پيامبر عليه السلام شنيدم، پس به سوي منزل او خارج شدم، مردم هم سوي منزل او آمدند، موقعي كه رسيدم نزد او گفتم: اي امّالمؤمنين! چيست كه فرياد ميزنيد و ناله ميكنيد؟! جواب مرا نداد و به زنان هاشمي روي آورد و عرضه داشت: اي دختران عبدالمطلب! مرا ياري كنيد و با من گريه كنيد. به درستي كه والله كشته شد آقاي شما و سيّد جونان اهل بهشت، والله كشته شد سبط رسولخدا عليه السلام و ريحانه او حسين عليه السلام. پس گفتم: اي امّالمؤمنين! از كجا اين را دانستي؟ فرمود: رسولالله عليه السلام را آشفته موي و خاک آلود و بيمناك و متحيّر در خواب ديدم، از او درباره چگونگي رفتار ايشان سؤال کردم، فرمود: كشته شد پسرم حسين و اهلبيت او عليهم السلام، پس ايشان را دفن نمودم و همين زمان از دفن ايشان فارغ شدم».
چنين است که خاک بر سر ريختن، سنّتي است از رسول خدا عليه السلام در عزاي بر اباعبدالله عليه السلام.
اما در باطن نيز خاک بر سر دنيا شد، چرا که عزيزان خداوند و سلاله پاک و ذراري مطهّرِ حضرت رسول عليه السلام و انوار مقدّسهاي را از دست داد که نورشان بر تمامي انبياء و صدّيقين و شهداء منجلي بود. زمين و زمان مبتلا به فقدان آناني شد که ديگر نميتواند آنان را در هيچ کجا جستجو کند. مائيم و سيه پوشيدن و خاک برسر ريختن در فراق و مصائبشان با داغي جگرسوز و ابدي.
من مخبـر المبلسينا بانتزاحـهم ثـوباً من الحزن لا يبلي و يبلينا
کيست آنکه برشهيدان خبر دهد و بگويد: شما در فراق خود، لباس حزن و ماتم به تن ما پوشانديد، لباسي که هرگز کهنه و پوسيده نخواهدشد، بلکه باقي است و ما را کهنه و پوسيده ميکند.
بحارالانوار ج 45 ص 231 ، امالي طوسي ص 314 و شبيه همين روايت در اعلام الوري ص 220 ، کشف الغمه ج 2 ص 56 نيز وارد شده است
لبیک یا اباالفضل....................
درباب : ژوليدگي و خاک بر سر ريختن در عزاي سيدالشهدا عليه السلام سيره و سنت اهلبيت عليهم السلام است
در روز عاشورا نيز چنين روايت شده است که:
مرحوم جزائري و بعضي ديگر نقل کردهاند که طرمّاح بن عدي روايت کرده در مورد آمدن حضرت خاتم الأنبياء عليه السلام و عدّهاي از پيامبران در زمين کربلا و در قتلگاه در شب يازدهم محرم و در همان روايت، نقل کرده است که:
«هو يحثو التـراب علي رأسه و شيبه»
«پيامبر عليه السلام در شام عاشورا خاک بر سر و بر محاسن خود ميريخت».
ابن عباس نيز حضور پيامبر عليه السلام درکربلا را چنين روايت ميکند:
«بَيْنَا أَنَا رَاقِدٌ فِي مَنْزِلِي إِذْ سَمِعْتُ صُـرَاخاً عَظِيماً عَالِياً مِنْ بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ فَخَرَجْتُ يَتَوَجَّهُ بِي قَائِدِي إِلَى مَنْزِلِهَا، وَ أَقْبَلَ أَهْلُ الْمـَدِينَةِ إِلَيْهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ، فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَيْهَا قُلْتُ: يَا أُمَّ الْمـُؤْمِنِينَ، مَا بَالُكِ تْصُرِخِينَ وَ تَغُوثِينَ فَلَمْ تُجِبْنِي، وَ أَقْبَلَتْ عَلَى النِّسْوَةِ الْهـَاشِمِيَّاتِ وَ قَالَتْ: يَا بَنَاتِ عَبْدِ الْمـُطَّلِبِ أَسْعِدْنَنِي وَ ابْكِينَ مَعِي، فَقَدْ وَ اللهِ قُتِلَ سَيِّدُكُنَّ وَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجـَنَّةِ، قَدْ وَ اللهِ قُتِلَ سِبْطُ رَسُولِ اللهِ وَ رَيْحَانَتُهُ الْحـُسَيْنُ. فَقِيلَ: يَا أُمَّ الْمـُؤْمِنِينَ، وَ مِنْ أَيْنَ عَلِمْتِ ذَلِكِ قَالَتْ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ فِي الْمـَنَامِ السَّاعَةَ شَعِثاً مَذْعُوراً، فَسَأَلْتُهُ عَنْ شَأْنِهِ ذَلِكَ، فَقَالَ: قُتِلَ ابْنِيَ الْحـُسَيْنُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الْيَوْمَ فَدَفَنْتُهُمْ، وَ السَّاعَةَ فَرَغْتُ مِنْ دَفْنِهِم…» .
«هنگامي كه من در منزلم استراحت ميكردم فريادي عظيم و بلند از خانه امّسلمه همسر پيامبر عليه السلام شنيدم، پس به سوي منزل او خارج شدم، مردم هم سوي منزل او آمدند، موقعي كه رسيدم نزد او گفتم: اي امّالمؤمنين! چيست كه فرياد ميزنيد و ناله ميكنيد؟! جواب مرا نداد و به زنان هاشمي روي آورد و عرضه داشت: اي دختران عبدالمطلب! مرا ياري كنيد و با من گريه كنيد. به درستي كه والله كشته شد آقاي شما و سيّد جونان اهل بهشت، والله كشته شد سبط رسولخدا عليه السلام و ريحانه او حسين عليه السلام. پس گفتم: اي امّالمؤمنين! از كجا اين را دانستي؟ فرمود: رسولالله عليه السلام را آشفته موي و خاک آلود و بيمناك و متحيّر در خواب ديدم، از او درباره چگونگي رفتار ايشان سؤال کردم، فرمود: كشته شد پسرم حسين و اهلبيت او عليهم السلام، پس ايشان را دفن نمودم و همين زمان از دفن ايشان فارغ شدم».
چنين است که خاک بر سر ريختن، سنّتي است از رسول خدا عليه السلام در عزاي بر اباعبدالله عليه السلام.
اما در باطن نيز خاک بر سر دنيا شد، چرا که عزيزان خداوند و سلاله پاک و ذراري مطهّرِ حضرت رسول عليه السلام و انوار مقدّسهاي را از دست داد که نورشان بر تمامي انبياء و صدّيقين و شهداء منجلي بود. زمين و زمان مبتلا به فقدان آناني شد که ديگر نميتواند آنان را در هيچ کجا جستجو کند. مائيم و سيه پوشيدن و خاک برسر ريختن در فراق و مصائبشان با داغي جگرسوز و ابدي.
من مخبـر المبلسينا بانتزاحـهم ثـوباً من الحزن لا يبلي و يبلينا
کيست آنکه برشهيدان خبر دهد و بگويد: شما در فراق خود، لباس حزن و ماتم به تن ما پوشانديد، لباسي که هرگز کهنه و پوسيده نخواهدشد، بلکه باقي است و ما را کهنه و پوسيده ميکند.
بحارالانوار ج 45 ص 231 ، امالي طوسي ص 314 و شبيه همين روايت در اعلام الوري ص 220 ، کشف الغمه ج 2 ص 56 نيز وارد شده است
۱.۴k
۲۴ شهریور ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.