Pt29
جامو انداختم وسط بین پدرام عباس اقا ،عباس اقا قبلا خواب بود منو پدرامم خوابیدیم تازه داش چشم گرم میشد ک حس کردم صدای تراکتور در۵ میلی متری پدره گوشمه چشمو باز کردم دیدم عباس اقا با دهن باز خوابیده داره ی صداهایی از خودش در میارع (خروپف میکنه) همزمان ی صدای خروپف دیگ هم دارع از اتاق خواب میاد اینگار داشتم جواب همدیگ میدادن سرمو گذاشتم تو موتکا یونگی: هووووووووووووووووووووووووووف ی دستی افتاد رو صورتم یونگی: اخخخ پدرام: اخ ببخشی وقتی خوابم کنترل بدنم دس خوذم نی ممکنه بگیرم ی نفرو بزنم..( خوابالو) یونگی: نشسته ام ب در نکاه میکنم ( همزمان با خورپف عباس اقا تکون خوردنای پدرام)
.........................................
ببخشید کم گذاشتم جبران میکنم فقط این عکس لععععنتی آپلود نمیشهههههههههه
.........................................
ببخشید کم گذاشتم جبران میکنم فقط این عکس لععععنتی آپلود نمیشهههههههههه
۶.۴k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.