وانشات پارت ⁹ من برمیگردم
یهو دیدم تهیونگ در تراس وایساده و یه لیوان نسکافه دستشه سریع رفتم پیشش
ات:تهیونگا
ته:صبح بخیر لیدی
لیوانشو گذاشت رو میز اومد سمتم کمرمو گرفت کشید به سمت خودش جوری که فاصله ی صورتمون پنج سانت بود تو شوک بودم اومد در کوشم کفت
ته:ات ازت یچیزی میپرسم که اگه بکی نه خیلی پشیمون میشی و دیکه راه برگشتی نیست
ات:بپرس
ته:می خوای با من باشی؟
ات:نه
سریع کمرمو ول کرد
ته:اکی اها راستی می خواستی بری خونه راننده دم در منتظرته
ات:عا مرسی خدافظ
رفتم دم در سوار شدم که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره بچه های گروه بودن تصویری زنگ زدن جواب دادم
ات:سلاممم گایز
جین:یا ات کجایی نکنه داره میدزدتت
ات:نه دارم میرم خونه داداش
لیا: هی ات داداشم زندس از دیشب تا حالا جواب نمیده؟
لونا:ات سالمییی؟
ات:زهره ماررر
کوک:(خوابه)
ات:این که خوبه کی جواب داده
لونا:من
ات: شب تا حالا پیشش بودی ؟
لونا:اره
جین:هی لونا سالمی کوک خیلی راحت خوابیده
لیاو ات:جررررر
لونا:مرزززززززز ، بچه ها ناموسا امشب ساعت هشت همه خونه ی کوک یه لیتل پارتی داریممم
ات:اکیه فقط داداش بیا هم خواهرتو هم دوست دخترتو با خودت ببر حوصله رانندگی ندارم
لیا:هندسامم میای دنبالمون
جین:راسه هفت و نیم اونجاما
ات:اکیه لیا بیا خونه ی من
لیا:الان راه میوفتمم
ات:فعلا گوشیرو قطع کردم
راننده:خانم رسیدیم
ات:خیلی ممنون
رفتم داخل خونه در رو بستم اومدم رو مبل بشینم در زنگ خورد
ات: واقعا که
رفتم در رو باز کردم دیدم لیاعه
لیا:سلاممممم
ات:بدو بیا تو بدو
سریع اومد دخل نشست رو مبل منم رو مبل روبرو غش کردم
لیا:خسته ایا
ات:عرررر اره دیگه نمیکشم کم کم چشام داغ شد خوابم برد
پرش زمانی ساعت ۷
لیا:اتتت بیدار سو بیه بیدار شو لباستو بپوش بریم پارتی الان جین میادا
ات:باشههههه
پاشدم یه کشو قوسی به کمرم دادم رفتم بالا تو اتاقم لباسمو پوشیدم (عکسش هست)موهامو باز گذاشتم یکم ارایش کردم اومدم پایین
ات:من امادم
لیا:بدو بیااااا جین جلو دره
سریع رفتم جلو در و دیدم حین جلو دره
یوار ماشین شدم
ات:سلام داداشی
جین:سلاممم بریم؟
لیا:برییییم
خرکت مردیم سمت خونه ی کوک اینا
رسیدیم در زدم که اونا باز کرد سریع رفتم داخل گوشه کوک رو گرفتم میکشیدم
کوک:گوه خوردممممم دیگ جرعت چرت نمیدم
ات:افریییین
گوششو ول کردم
جین:کوک بنظرم با هندساما در نیوفت
کوک:اییی گوشما وحشیییی
لونا:کوک چرا ته نمیاد شروع کنیم
کوک:اییی گفت نیره دنبال دوست دخترش بعد میاد اینجا
ات:چ....چ.ییییییییی
کوک:خو چیه دوست دختر..
همه:خفشوووووو
ات:تهیونگا
ته:صبح بخیر لیدی
لیوانشو گذاشت رو میز اومد سمتم کمرمو گرفت کشید به سمت خودش جوری که فاصله ی صورتمون پنج سانت بود تو شوک بودم اومد در کوشم کفت
ته:ات ازت یچیزی میپرسم که اگه بکی نه خیلی پشیمون میشی و دیکه راه برگشتی نیست
ات:بپرس
ته:می خوای با من باشی؟
ات:نه
سریع کمرمو ول کرد
ته:اکی اها راستی می خواستی بری خونه راننده دم در منتظرته
ات:عا مرسی خدافظ
رفتم دم در سوار شدم که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره بچه های گروه بودن تصویری زنگ زدن جواب دادم
ات:سلاممم گایز
جین:یا ات کجایی نکنه داره میدزدتت
ات:نه دارم میرم خونه داداش
لیا: هی ات داداشم زندس از دیشب تا حالا جواب نمیده؟
لونا:ات سالمییی؟
ات:زهره ماررر
کوک:(خوابه)
ات:این که خوبه کی جواب داده
لونا:من
ات: شب تا حالا پیشش بودی ؟
لونا:اره
جین:هی لونا سالمی کوک خیلی راحت خوابیده
لیاو ات:جررررر
لونا:مرزززززززز ، بچه ها ناموسا امشب ساعت هشت همه خونه ی کوک یه لیتل پارتی داریممم
ات:اکیه فقط داداش بیا هم خواهرتو هم دوست دخترتو با خودت ببر حوصله رانندگی ندارم
لیا:هندسامم میای دنبالمون
جین:راسه هفت و نیم اونجاما
ات:اکیه لیا بیا خونه ی من
لیا:الان راه میوفتمم
ات:فعلا گوشیرو قطع کردم
راننده:خانم رسیدیم
ات:خیلی ممنون
رفتم داخل خونه در رو بستم اومدم رو مبل بشینم در زنگ خورد
ات: واقعا که
رفتم در رو باز کردم دیدم لیاعه
لیا:سلاممممم
ات:بدو بیا تو بدو
سریع اومد دخل نشست رو مبل منم رو مبل روبرو غش کردم
لیا:خسته ایا
ات:عرررر اره دیگه نمیکشم کم کم چشام داغ شد خوابم برد
پرش زمانی ساعت ۷
لیا:اتتت بیدار سو بیه بیدار شو لباستو بپوش بریم پارتی الان جین میادا
ات:باشههههه
پاشدم یه کشو قوسی به کمرم دادم رفتم بالا تو اتاقم لباسمو پوشیدم (عکسش هست)موهامو باز گذاشتم یکم ارایش کردم اومدم پایین
ات:من امادم
لیا:بدو بیااااا جین جلو دره
سریع رفتم جلو در و دیدم حین جلو دره
یوار ماشین شدم
ات:سلام داداشی
جین:سلاممم بریم؟
لیا:برییییم
خرکت مردیم سمت خونه ی کوک اینا
رسیدیم در زدم که اونا باز کرد سریع رفتم داخل گوشه کوک رو گرفتم میکشیدم
کوک:گوه خوردممممم دیگ جرعت چرت نمیدم
ات:افریییین
گوششو ول کردم
جین:کوک بنظرم با هندساما در نیوفت
کوک:اییی گوشما وحشیییی
لونا:کوک چرا ته نمیاد شروع کنیم
کوک:اییی گفت نیره دنبال دوست دخترش بعد میاد اینجا
ات:چ....چ.ییییییییی
کوک:خو چیه دوست دختر..
همه:خفشوووووو
۲۷.۱k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.