آلوده درد
آلوده درد
پارت سومم
بعد از 5 مین رسیدیم اگر آرش کمتر توقف میکرد برای خرید زود تر
میرسیدیم
پارک همیشگی که آرش عاشقشه
حصیر مونو برداشتیم و خریدارم آیدا برداشت و یه گوشه ای از پارک روی
چمن ها حصیرمونو پهن کردیم و نشستیم
خب آرش خان نگو که همینجور الکی مارو برداشتی آوردی گردش
دلیلی، علتی، چیزی
هوم؟!
مرسی آبجی جان منو اینجوری شناختی؟!
شانه ای بالا انداختم که گفت :
حالا که خودت سر بحث رو باز کردی منم میگم
بلند خندیدم و گفتم :
دیدی خوب میشناسمت؟!
حالا بگو چی از جونمون میخوای که اینجوری تدارک دیدی؟!
راستش..... چی بگم والا.... اصلاً از کجا بگم؟!
دروغ چرا؟ خیلی نگرانم کرد با اینکه خیلی با آیدا رو مخ منه ولی دلم
نمیخواد یه تار مو ازش کم بشه
داری نگرانم میکنی داداش ; بگو چی شده
خیره آبجی منی که همون لحظه شصتم خبر دار شد ابروهامو بالا دادم و گفتم : واااای آیدا باورت میشه میخواد داماد بشه؟!
کی هست این دختر خانم؟!
آیدا از خوشحالی جیغی زد و گفت :
وای تو هنوز دهنت بو شیر میده بچه
آرش : حالا نکه خودت خیلی بزرگی!!
آیدا : منکه ادعایی ندارم ولی جنابعالی میخوای بری داماد بشی ای بابا آیدا یه لحظه بحث نکن باهاش ببینم چی میگه
رو به آرش کردمو ادامه دادم :
خب کیه ؟!
لبخند از روی لباش محو شد و گفت :
به مامان که مخالفت کرد و گفت با قبول نمیکنه
شماها هم نمیشناسینش
لحظه ای مکث کرد و بعد ادامه داد :
این چند مدت که برای تحصیل میرفتم ترکیه و میومدم باهاش آشنا
شدم اصلاً ایرانی نیست
پارت سومم
بعد از 5 مین رسیدیم اگر آرش کمتر توقف میکرد برای خرید زود تر
میرسیدیم
پارک همیشگی که آرش عاشقشه
حصیر مونو برداشتیم و خریدارم آیدا برداشت و یه گوشه ای از پارک روی
چمن ها حصیرمونو پهن کردیم و نشستیم
خب آرش خان نگو که همینجور الکی مارو برداشتی آوردی گردش
دلیلی، علتی، چیزی
هوم؟!
مرسی آبجی جان منو اینجوری شناختی؟!
شانه ای بالا انداختم که گفت :
حالا که خودت سر بحث رو باز کردی منم میگم
بلند خندیدم و گفتم :
دیدی خوب میشناسمت؟!
حالا بگو چی از جونمون میخوای که اینجوری تدارک دیدی؟!
راستش..... چی بگم والا.... اصلاً از کجا بگم؟!
دروغ چرا؟ خیلی نگرانم کرد با اینکه خیلی با آیدا رو مخ منه ولی دلم
نمیخواد یه تار مو ازش کم بشه
داری نگرانم میکنی داداش ; بگو چی شده
خیره آبجی منی که همون لحظه شصتم خبر دار شد ابروهامو بالا دادم و گفتم : واااای آیدا باورت میشه میخواد داماد بشه؟!
کی هست این دختر خانم؟!
آیدا از خوشحالی جیغی زد و گفت :
وای تو هنوز دهنت بو شیر میده بچه
آرش : حالا نکه خودت خیلی بزرگی!!
آیدا : منکه ادعایی ندارم ولی جنابعالی میخوای بری داماد بشی ای بابا آیدا یه لحظه بحث نکن باهاش ببینم چی میگه
رو به آرش کردمو ادامه دادم :
خب کیه ؟!
لبخند از روی لباش محو شد و گفت :
به مامان که مخالفت کرد و گفت با قبول نمیکنه
شماها هم نمیشناسینش
لحظه ای مکث کرد و بعد ادامه داد :
این چند مدت که برای تحصیل میرفتم ترکیه و میومدم باهاش آشنا
شدم اصلاً ایرانی نیست
۱.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.