𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝⁵
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
دخترک نفهمید چرا ... نفمید چگونه وقتی خنجر به سمت جونگ کوک پرتاب شد خودش را سپر درد و تیزی خنجر کرد
جونگ کوک تا به خود امد جی مین با ضرب شمشیر مرد را کشت !
پسرک با بهت به روبه رویش خیره شد و به آرامی پشت دخترک دست کشید ... خون هایون، جی مین رو سمت کوک کشاند
جی مین : چیشده جونگ کوک؟ چه بلایی سر هایون اومده ؟ هاا؟
جونگ کوک : کمک کن ... کمک کن ببریمش به قصر ... قصر همین نزدیکی هاست
[پرش زمانی به چند دقیقه بعد ]
*در قصر
ملکه وقتی خبر حمله به پسر خوانده اش و فداکاری برادر زاده اش را شنید با عجله به سمت شفا خانه دربار رفت
ملکه : جونگکوک !
جونگ کوک :سلام مادر جان ...
ملکه : چه اتفاقی افتاده ؟
جونگ کوک : هایون شی...
ملکه جونگ کوک را در آغوش کشید و بر سرش نوازش کرد در همین حین کیم تهیونگ پسر وزیر اعظم ، برادرزاده ملکه و ژنرال سپاه سرخ گوریو سر رسید .
تهیونگ : چی شده ؟ سر خواهرم چه بلایی اومده ؟
جیمین : تهیونگا آروم باش پسر ...
[فردا صبح در قصر اصلی دربار]
وزیر مین : عالیجناب وقت این رسیده که فرزند شما دختری از نجیب زادگان را به همسری خودشون در بیارن ...
وزیر چوی : امپراتور به نظر من الان هم دیره برای اندیشیدن و تفکر بر این موضوع ...
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
𝙿𝚊𝚛𝚝⁵
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
دخترک نفهمید چرا ... نفمید چگونه وقتی خنجر به سمت جونگ کوک پرتاب شد خودش را سپر درد و تیزی خنجر کرد
جونگ کوک تا به خود امد جی مین با ضرب شمشیر مرد را کشت !
پسرک با بهت به روبه رویش خیره شد و به آرامی پشت دخترک دست کشید ... خون هایون، جی مین رو سمت کوک کشاند
جی مین : چیشده جونگ کوک؟ چه بلایی سر هایون اومده ؟ هاا؟
جونگ کوک : کمک کن ... کمک کن ببریمش به قصر ... قصر همین نزدیکی هاست
[پرش زمانی به چند دقیقه بعد ]
*در قصر
ملکه وقتی خبر حمله به پسر خوانده اش و فداکاری برادر زاده اش را شنید با عجله به سمت شفا خانه دربار رفت
ملکه : جونگکوک !
جونگ کوک :سلام مادر جان ...
ملکه : چه اتفاقی افتاده ؟
جونگ کوک : هایون شی...
ملکه جونگ کوک را در آغوش کشید و بر سرش نوازش کرد در همین حین کیم تهیونگ پسر وزیر اعظم ، برادرزاده ملکه و ژنرال سپاه سرخ گوریو سر رسید .
تهیونگ : چی شده ؟ سر خواهرم چه بلایی اومده ؟
جیمین : تهیونگا آروم باش پسر ...
[فردا صبح در قصر اصلی دربار]
وزیر مین : عالیجناب وقت این رسیده که فرزند شما دختری از نجیب زادگان را به همسری خودشون در بیارن ...
وزیر چوی : امپراتور به نظر من الان هم دیره برای اندیشیدن و تفکر بر این موضوع ...
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
۳.۱k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.