دختری از جنس جاسوس(پارت78)
دامیان:برگام عاشق کی؟
انیا:تام ویلیامز
دامیان:خدا مرگم بده تو برو به کارات برس منم با دایانا حرف میزنم
انیا:اوکی من میرم
دامیان:باشه دایاناااااااا بیا کارت دارممممممم
دایانا:اومدمممممممم
دامیان:دوت فضولی نکنیا
دوت:چشم
(تو اتاق)
دامیان:دایانا باید باهم حرف بزنیم من میدونم تو عاشق شدی
دایانا:چی نه بابا عاشق من و عشق(خندیدن الکی)
دامیان :تو عاشق تام ویلیامزی و باید بهش بگی
ذهن دایانا:گندزدم فهمید
دایانا:چرا بهش اعتراف کنم من ازش متنفرم
دامیان:منم همین حس رو به مامانت داشتم ولی تو و تام باید زودتر از من و مامانت باهم دوس بشید
دایانا:باشه(دروغ)
دامیان:افرین معذرت خواهیش رو هم بابت اینکه توپ رو شوت کرد سوتت بپذیر
دایانا:چشم(دروغ)
(چرخش به دوت)
ذهن دوت:اصن این کاترین رو درک نمیکنم چرا اصن از من خوشش نمیاد مگه من چیم از اون کمتره دختره اسکل
ذهن انیا:خدایا خودت رحم کن
(مدرسه سرکلاس دوت)
ذهن دوت:اینجوری نمیشه باید باهاش دوست بشم تا بهم برا نمره هام کمک کنه اگه من نمره هام مث دایانا بالا نره بابا نگاهش همش سمته دایاناست اها فهمیدم براش نامه مینویسم
خلاصه دوت یه نامه نوشت و دست به دست کرد تا به کاترین برسه
ذهن کاترین:چی؟
ببخشید اون یکی بخاطره عکسش گزارش شد فقط بفهمم کدوم خری بوده پدرش رو سگ میکنم
انیا:تام ویلیامز
دامیان:خدا مرگم بده تو برو به کارات برس منم با دایانا حرف میزنم
انیا:اوکی من میرم
دامیان:باشه دایاناااااااا بیا کارت دارممممممم
دایانا:اومدمممممممم
دامیان:دوت فضولی نکنیا
دوت:چشم
(تو اتاق)
دامیان:دایانا باید باهم حرف بزنیم من میدونم تو عاشق شدی
دایانا:چی نه بابا عاشق من و عشق(خندیدن الکی)
دامیان :تو عاشق تام ویلیامزی و باید بهش بگی
ذهن دایانا:گندزدم فهمید
دایانا:چرا بهش اعتراف کنم من ازش متنفرم
دامیان:منم همین حس رو به مامانت داشتم ولی تو و تام باید زودتر از من و مامانت باهم دوس بشید
دایانا:باشه(دروغ)
دامیان:افرین معذرت خواهیش رو هم بابت اینکه توپ رو شوت کرد سوتت بپذیر
دایانا:چشم(دروغ)
(چرخش به دوت)
ذهن دوت:اصن این کاترین رو درک نمیکنم چرا اصن از من خوشش نمیاد مگه من چیم از اون کمتره دختره اسکل
ذهن انیا:خدایا خودت رحم کن
(مدرسه سرکلاس دوت)
ذهن دوت:اینجوری نمیشه باید باهاش دوست بشم تا بهم برا نمره هام کمک کنه اگه من نمره هام مث دایانا بالا نره بابا نگاهش همش سمته دایاناست اها فهمیدم براش نامه مینویسم
خلاصه دوت یه نامه نوشت و دست به دست کرد تا به کاترین برسه
ذهن کاترین:چی؟
ببخشید اون یکی بخاطره عکسش گزارش شد فقط بفهمم کدوم خری بوده پدرش رو سگ میکنم
۳.۳k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.