عشق اجباری🩸🔪
عشق اجباری🩸🔪
P18
(بعد غذا)
ویو ادمین: بعد غذا همه رفتم رو مبل نشستن ک هانول گف
هانول: خب بچه فردا میرید خرید و پس فردا عروسیه
بچه ها: حالا چرا انقد زود
هانول: همینی ک هس اونوقت تهیونگ با جنی میره و کوک هم با لیسا
کوک و تهیونگ: اون وقت چراااا
هانول: شما ک نمیخواید با خاهراتون ازدواج کنید😐
کوک: ایششش
جنی: همینو ک داشتیم (رو به کوک اروم)
تهیونگ: یاااا نشنیدم چی گفتید
لیسا: ولش کن فک کرده ما عاشقشونیم
کوک: نه من خیلی عاشقتم😐
لیسا:گگگگ
هانول: کافیه و درضمن شما خونه جدا نمیگیرید و تا یه مدت تو همین خونه و تو یه اتاق میمونی لیسا:یعنی چی تو یه اتاقققق
جنی: من ک صد سال با این تو یه اتاق نمی مونم
تهیونگ و کوک: ماهم دوست نداریم
هانول: همینی ک هس
P18
(بعد غذا)
ویو ادمین: بعد غذا همه رفتم رو مبل نشستن ک هانول گف
هانول: خب بچه فردا میرید خرید و پس فردا عروسیه
بچه ها: حالا چرا انقد زود
هانول: همینی ک هس اونوقت تهیونگ با جنی میره و کوک هم با لیسا
کوک و تهیونگ: اون وقت چراااا
هانول: شما ک نمیخواید با خاهراتون ازدواج کنید😐
کوک: ایششش
جنی: همینو ک داشتیم (رو به کوک اروم)
تهیونگ: یاااا نشنیدم چی گفتید
لیسا: ولش کن فک کرده ما عاشقشونیم
کوک: نه من خیلی عاشقتم😐
لیسا:گگگگ
هانول: کافیه و درضمن شما خونه جدا نمیگیرید و تا یه مدت تو همین خونه و تو یه اتاق میمونی لیسا:یعنی چی تو یه اتاقققق
جنی: من ک صد سال با این تو یه اتاق نمی مونم
تهیونگ و کوک: ماهم دوست نداریم
هانول: همینی ک هس
۷.۳k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.