عشق مافیای(p8)
رفتیم داشتیم لباس انتخاب میکردیم
ک دیدم کوک رفت سراغ ی لباس خیلی باز مشکی
ا.ت:واد....(تو دلش)
بعد دیدم رفت سراغ ی لباس توري ک برای چیز بود.....چیز.....عمممم .......خب......کتاب خوندن.....آره بیاید بگیم کتاب خوندن
بعد دیدم رفت سراغ ی لباس خشگل ک اصن باز نبود رنگش سفید بود بعد روش ی کت مشکی میومد
کوک:خب خب ات اینارو برو پرو کن بعد هروقت ک تموم شد بم بگو بیام ک ببینم مناسبه یا ن
ا.ت:باشه
کوک:بدو برو
رفتم توی اتاق پرو لباسمو پوشیدم
ا.ت:کوک
کوک:اومدم......خببب....ن این زیادی بازه.....بعدی
اون یکی لباسم پوشیدم
ا.ت:کوکککک
درِ اتاق پرو رو باز کرد دید ک لباس توریه رو پوشیدم اومد داخله اتاق پرو
ا.ت:چی...چیکار میکنی
کوک:هیشششش لباست توریه مردم بدنه سکسیتو میبینن
ا.ت:هاععع
کوک بدجوری نگام میکرد و من خجالت میکشیدم
ا.ت:کوک...کوکککککک
کوک:بلهههه
ا.ت:میشه اینجوری منو نگاه نکنی؟خجالت میکشم
کوک:ها اومم باشه
و اما آخرین لباسسس پوشیدمش
ا.ت:کوک
کوک:خبب خوبه باز نیس...خب پس شد این لباس با اون توریهههه
ا.ت:هاعع برای چیییی
کوک:چون بت میاد و سکسیت میکنه
ا.ت:اهمممم
کوک:مرضضض
لباسمو عوض کردم
اومدم بیرون لباسارو دادم ب کوک رف حساب کنه
ک چشمم خورد ب ی لباس کپلی کیوت
ا.ت:واییی چ کیوتههههه
کوک:میخوای بخرمش؟
ا.ت:ولی ماک کاپل نیستیم
کوک:شاید شدیم
ا.ت:واد....
کوک:حرف نباشه بده اون لباسه رو
ا.ت:بویا(با حالت کیوت)
کوک: ممنون
______________________
کوک ویو
وقتی گفت بویا قند تو دلم آب شد
حساب کردم از مرکز خرید اومدیم بیرون
ک دیدم کوک رفت سراغ ی لباس خیلی باز مشکی
ا.ت:واد....(تو دلش)
بعد دیدم رفت سراغ ی لباس توري ک برای چیز بود.....چیز.....عمممم .......خب......کتاب خوندن.....آره بیاید بگیم کتاب خوندن
بعد دیدم رفت سراغ ی لباس خشگل ک اصن باز نبود رنگش سفید بود بعد روش ی کت مشکی میومد
کوک:خب خب ات اینارو برو پرو کن بعد هروقت ک تموم شد بم بگو بیام ک ببینم مناسبه یا ن
ا.ت:باشه
کوک:بدو برو
رفتم توی اتاق پرو لباسمو پوشیدم
ا.ت:کوک
کوک:اومدم......خببب....ن این زیادی بازه.....بعدی
اون یکی لباسم پوشیدم
ا.ت:کوکککک
درِ اتاق پرو رو باز کرد دید ک لباس توریه رو پوشیدم اومد داخله اتاق پرو
ا.ت:چی...چیکار میکنی
کوک:هیشششش لباست توریه مردم بدنه سکسیتو میبینن
ا.ت:هاععع
کوک بدجوری نگام میکرد و من خجالت میکشیدم
ا.ت:کوک...کوکککککک
کوک:بلهههه
ا.ت:میشه اینجوری منو نگاه نکنی؟خجالت میکشم
کوک:ها اومم باشه
و اما آخرین لباسسس پوشیدمش
ا.ت:کوک
کوک:خبب خوبه باز نیس...خب پس شد این لباس با اون توریهههه
ا.ت:هاعع برای چیییی
کوک:چون بت میاد و سکسیت میکنه
ا.ت:اهمممم
کوک:مرضضض
لباسمو عوض کردم
اومدم بیرون لباسارو دادم ب کوک رف حساب کنه
ک چشمم خورد ب ی لباس کپلی کیوت
ا.ت:واییی چ کیوتههههه
کوک:میخوای بخرمش؟
ا.ت:ولی ماک کاپل نیستیم
کوک:شاید شدیم
ا.ت:واد....
کوک:حرف نباشه بده اون لباسه رو
ا.ت:بویا(با حالت کیوت)
کوک: ممنون
______________________
کوک ویو
وقتی گفت بویا قند تو دلم آب شد
حساب کردم از مرکز خرید اومدیم بیرون
۱۲.۹k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.