پارت⁷
استاد: خوب لینو فیلیکس تحقیقتونو بیارید.
ل. ف: بله، الان.
فلیکس: بفرمایید استاد.
استاد: آفرین کامل و دقیق.
لینو: همش به لطف فلیکسه، اون فیزیکش عالیه.
فلیکس: نه.. اونطوری هاام نیس.
لینو: چرا هست.
استاد: خوبه نمره کاملو گرفتین.
ل. ف: تعظیم کردیم و رفتیم سر جاهامون.
بعد کلاس.
لیسا: فلیکس نگفته بودی فیزیکت خوبه شیطون
فلیکس: این.اینطور نیست... من.. من فقط..
هیونجین: تو فقط یک اسکل، ترسوئی!
لینو: خوب فیلیکس تو... دیدم که هیونجین بالا سرش وایستاده و داره میخنده. هی اینجا چخبره.؟
هیونجین: هیچی. مگه نه فلیکس کوچولو؟
فلیکس: از ترس هیونجین هیچی نگفتم هیچ سکوت کرد بعد برگشتم با قیافه متعجب لیسا روبرو شدم یکم شجاعت ته دلم احساس کردم. مث.. مثل همیشه میخواست.. اذیتم کنه..
لیسا: فلیکس جواب داد، کار درست همین بود. نمیدونم ولی شجاعت اینو داشت که مشکلشو بگه.
هیونجین: چی از کی تا حالا این حرف میزنه وای خدا معجزه رخ داده. هههه
هان: اینجا چه خبره بچهها.
لینو: هیچی فقط هیونجین جان میخواست از فیلیکس عذرخواهی کنه؛ مگه نه هیونجین.؟
هیونجین: نه غلط زیادی نخور.
فلیکس: از جلو هیونجین رفتم کنار و پیش لیسا وایستادم. دم گوشش یکچیزی بهش گفتم و اون خندید.
هیونجین: چی دم گوشش گفتی ها؟
لیسا: به تو چه فضول.
لینو: فیلیکس بعد از مدرسه با هم بریم خونه؟
هیونجین: مگه تو راه خونشونو بلدی؟
لینو: آره بابا دقیقاً با من هم مسیره.
لیسا: فلیکس یادم بنداز رفتیم تو ماشین با هم عکس بزاریم بزارم اینستاگرام.
فلیکس: باشه...
ل. ل: کدوممون؟
فلیکس: هر... هردوتون..
زنگ آخر.
استاد ²: بچهها برای این کار باید گروهی باشید گروهها رو خودم انتخاب میکنم تا روز نمایشگاه وقت دارید. خب...... در آخر هم لینو و هان، فلیکس و هیونجین...
فلیکس: یعنی چی منو هیوجین اصلاً امکان نداره. استاد نمیشه جاهامونو عوض کنیم؟
استاد ²: با کی؟
لینو: منظورش اینه که.... یعنی منو میتونیم با هم باشیم.؟
هیونجین:منو...اونم میتونیم باهم بشیم (مسخره کردن) منم مشکـــ...
هان بغض کرده اگه من جامو عوض کنم هان ناراحت میشه.
استاد: خب هیونجین نظر تو چیه اگه تو راضی نباشی...
هیونجین: نه استاد من نمیخوام، میخوام سر جای خودم باشم.
لبخند رضایت رو لب هان نشست و همین بسه اشکال نداره به خاطر رفیقم یکم این آدمو تحمل کنم.
بعد از کلاس
فلیکس: من و هیوجین اصلاً میتونیم با هم کنار بیایم بعد با هم توی گروهیم اصلاً اصلاً راضی نیستم
لینو: نگران نباش اون زیاد پسر بدی نیست تازه این یه راه یتونه باشه برای دوستیتون.
لیسا: اونجوری که من میشناسم تا ۱۰۰ سال سیاه با فیلیکس آبش توی جوب نمیره
فلیکس: قطعا همینطوره.
هان: لینو میگم الان وقت داری بریم تمرین.؟
لینو: آخه منو فیلیکس قراره...
هیونجین: من و اونم باید بریم تمرین کنیم؛ خودت میدونی که من چه آدم سختگیری هستم.
فلیکس: آخه از الان
هیونجین: آره تو مشکلی داری؟ *جدییی*
فلیکس: نــن... نه!
هیونجین: خوبه پس ما هم میریم شما هم برید لیسا توام تنها گمشو خونه.
سونگمین: لیسا؟! تنها؟ ههه چرا بهشون نگفتی لیسا چرا نگفتی با جونگوک جونت توی گروه افتادی. هههه
هیونجین: او هی پس هممون بریم تمرین کنیم. بریم فلیکس
فلیکس: ب. باشه.
ل. ف: بله، الان.
فلیکس: بفرمایید استاد.
استاد: آفرین کامل و دقیق.
لینو: همش به لطف فلیکسه، اون فیزیکش عالیه.
فلیکس: نه.. اونطوری هاام نیس.
لینو: چرا هست.
استاد: خوبه نمره کاملو گرفتین.
ل. ف: تعظیم کردیم و رفتیم سر جاهامون.
بعد کلاس.
لیسا: فلیکس نگفته بودی فیزیکت خوبه شیطون
فلیکس: این.اینطور نیست... من.. من فقط..
هیونجین: تو فقط یک اسکل، ترسوئی!
لینو: خوب فیلیکس تو... دیدم که هیونجین بالا سرش وایستاده و داره میخنده. هی اینجا چخبره.؟
هیونجین: هیچی. مگه نه فلیکس کوچولو؟
فلیکس: از ترس هیونجین هیچی نگفتم هیچ سکوت کرد بعد برگشتم با قیافه متعجب لیسا روبرو شدم یکم شجاعت ته دلم احساس کردم. مث.. مثل همیشه میخواست.. اذیتم کنه..
لیسا: فلیکس جواب داد، کار درست همین بود. نمیدونم ولی شجاعت اینو داشت که مشکلشو بگه.
هیونجین: چی از کی تا حالا این حرف میزنه وای خدا معجزه رخ داده. هههه
هان: اینجا چه خبره بچهها.
لینو: هیچی فقط هیونجین جان میخواست از فیلیکس عذرخواهی کنه؛ مگه نه هیونجین.؟
هیونجین: نه غلط زیادی نخور.
فلیکس: از جلو هیونجین رفتم کنار و پیش لیسا وایستادم. دم گوشش یکچیزی بهش گفتم و اون خندید.
هیونجین: چی دم گوشش گفتی ها؟
لیسا: به تو چه فضول.
لینو: فیلیکس بعد از مدرسه با هم بریم خونه؟
هیونجین: مگه تو راه خونشونو بلدی؟
لینو: آره بابا دقیقاً با من هم مسیره.
لیسا: فلیکس یادم بنداز رفتیم تو ماشین با هم عکس بزاریم بزارم اینستاگرام.
فلیکس: باشه...
ل. ل: کدوممون؟
فلیکس: هر... هردوتون..
زنگ آخر.
استاد ²: بچهها برای این کار باید گروهی باشید گروهها رو خودم انتخاب میکنم تا روز نمایشگاه وقت دارید. خب...... در آخر هم لینو و هان، فلیکس و هیونجین...
فلیکس: یعنی چی منو هیوجین اصلاً امکان نداره. استاد نمیشه جاهامونو عوض کنیم؟
استاد ²: با کی؟
لینو: منظورش اینه که.... یعنی منو میتونیم با هم باشیم.؟
هیونجین:منو...اونم میتونیم باهم بشیم (مسخره کردن) منم مشکـــ...
هان بغض کرده اگه من جامو عوض کنم هان ناراحت میشه.
استاد: خب هیونجین نظر تو چیه اگه تو راضی نباشی...
هیونجین: نه استاد من نمیخوام، میخوام سر جای خودم باشم.
لبخند رضایت رو لب هان نشست و همین بسه اشکال نداره به خاطر رفیقم یکم این آدمو تحمل کنم.
بعد از کلاس
فلیکس: من و هیوجین اصلاً میتونیم با هم کنار بیایم بعد با هم توی گروهیم اصلاً اصلاً راضی نیستم
لینو: نگران نباش اون زیاد پسر بدی نیست تازه این یه راه یتونه باشه برای دوستیتون.
لیسا: اونجوری که من میشناسم تا ۱۰۰ سال سیاه با فیلیکس آبش توی جوب نمیره
فلیکس: قطعا همینطوره.
هان: لینو میگم الان وقت داری بریم تمرین.؟
لینو: آخه منو فیلیکس قراره...
هیونجین: من و اونم باید بریم تمرین کنیم؛ خودت میدونی که من چه آدم سختگیری هستم.
فلیکس: آخه از الان
هیونجین: آره تو مشکلی داری؟ *جدییی*
فلیکس: نــن... نه!
هیونجین: خوبه پس ما هم میریم شما هم برید لیسا توام تنها گمشو خونه.
سونگمین: لیسا؟! تنها؟ ههه چرا بهشون نگفتی لیسا چرا نگفتی با جونگوک جونت توی گروه افتادی. هههه
هیونجین: او هی پس هممون بریم تمرین کنیم. بریم فلیکس
فلیکس: ب. باشه.
۵۵۰
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.